دل به دست باد خواهم داد هر چه باد باد
این عنایت بین که چون با بخت من افتاد باد
در هوای آنکه یابد باد بوی آن نگار
بر در هر خانه روی خویشتن بنهاد باد
هر کسی کو میخورد جام غم انجام غمش
نوش جانش باد دایم در جهان دلشاد باد
خانقه گر گشت ویران باده نوشان را چه غم
عمر رندان باد دایم میکده آباد باد
هر که بنیادی ندارد هیچ بنیادش منه
عقل بی بنیاد باشد کار بی بنیاد باد
دل به جان آمد ز مخموران کنج صومعه
مجلس رندان و کوی باده نوشان شاد باد
هر که باشد بندهٔ سید غلام او منم
بندهٔ سید همیشه از غمان آزاد باد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به آزادی و خوشی زندگی اشاره میکند و تصمیم دارد که دلش را به دست باد بسپارد، یعنی به سرنوشت و تغییرات زمانه واگذار کند. او به زیبایی و خاص بودن هر لحظه اشاره میکند و دربارهٔ خوشیها و غمهای زندگی میگوید، به این معنا که هر کس که غم میخورد، نوش جانش باد و باید شاد زندگی کند. شاعر همچنین به اهمیت رفاقت و دوستی میان رندان و نوشندگان باده اشاره دارد و از ویرانی و غم صحبت میکند، اما در نهایت بر لزوم شاد و سرزنده بودن تأکید میکند. او خود را بندهای از بندگان سید میداند و از این که همیشه از غمها آزاد باشد، ابراز شادی میکند.
هوش مصنوعی: من تصمیم دارم که دل خود را به سرنوشت بسپارم و هر چه پیش بیاید بپذیرم. توجه کن که وقتی بخت من به من روی آورد، چه اتفاقاتی خواهد افتاد.
هوش مصنوعی: در هوای کسی که بوی معشوقش را حس کند، باد در هر خانه یاد او را به جا میگذارد.
هوش مصنوعی: هر کس که درد و غم را تجربه میکند و با آن روبهرو میشود، آرزو میکنم که همیشه زندگیاش پر از شادی و خوشحالی باشد.
هوش مصنوعی: اگر خانقاه ویران شود، نوشندگان شراب چه غمی دارند؟ آرزویم این است که همواره میکده پر رونق باشد و عمر رندان طولانی.
هوش مصنوعی: هر کس ریشه و اساس ندارد، نمیتواند هیچ پایهای داشته باشد. عقل بدون اساس، مانند کاری بدون پایه، بیفایده و بیثمر است.
هوش مصنوعی: دل از رفتار و حال مستیگذاران در گوشهی صومعه به تنگ آمده است. خوشا به حال رندان و کسانی که در کوچه و محفل شرابنوشان شادمان هستند!
هوش مصنوعی: هرکس که بندهٔ سید باشد، من نیز بندهٔ او هستم و همیشه از غمها آزاد و رها هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاه شدادی همیشه تندرست و شاد باد
تا گل و شمشاد باشد با گل و شمشاد باد
باد یزدان جاودانه چاره و فریاد او
دائم او بیچارگان را چاره و فریاد باد
عادت او هست نیکی چرخ با او نیک باد
[...]
ای مقر عز تو از خرمی دارالقرار
دایم از اقبال چون دارالقرار آباد باد
آن مکان کز تو فلک قدر و زمین بسطت شده است
در نهاد خود فلک سقف و زمین بنیاد باد
گفتهای از روی آزادی نزولی کن درو
[...]
سرورا! قصر رفیع قدر تو آباد باد
نزدش این صرح ممّرد کمترین بنیاد باد
در دبیرستان دین کانجا خرد زانو زدست
نفس ناطق را صریر کلک تو استاد باد
هر چه آن از سیم و زر دارد سمت در جوف کان
[...]
یا رب، از لطف تو این شهر خراب آباد باد
عاجزانش را دل از قید ستم آزاد باد
هر که آزارد دل مسکینی از زخم زبان
مرهم زخم دلش، از خنجر پولاد باد
هر که رنجاند دل درویشی آنجا بیگناه
[...]
ایزد اندر عالمت، ای عشق تا بنیاد داد
عالمی بر باد شد، بنیادت ای بر باد باد
من نه آن بودم که آسان رفتم، اندر دام عشق
آفرین بر فرط، استادی آن صیاد باد
سنگدل صیاد، آخر رحم کن، این صید تو:
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.