گنجور

حاشیه‌گذاری‌های حامد فرجی

حامد فرجی

تاریخ پیوستن: ۲۷م دی ۱۴۰۲

آمار مشارکت‌ها:

حاشیه‌ها:

۱۱

ویرایش‌های تأیید شده:

۷


حامد فرجی در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۱۱ دربارهٔ مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۳۳:

در حالی که در روزگار ما، دولتک جعلی استالین-ساخته‌ای که نام "آذربایجان" واقعی که در همۀ نقشه های تاریخی پیش از جعل بزرگ در 1916، همواره در جنوب رود ارس قرار داشته را دزدیده است و بر خود نهاده است، مدام برای مفاخر ملی ایران نقشۀ مصادره می‌کشد و برای شاعران ایرانگرا، اشعار پانترکی جعل می‌کند و نظر به خاک ایرانشهر نیز دارد، سخت در پی خاک پاشیدن در چشم حقیقت است؛ اشارۀ اسناد تاریخی اینچنینی به "گنجه" و "اران" و جای‌نام های تاریخی و اصیل اراضی ایرانشهر بزرگ باید از سوی میهندوستان و جنگجویان حقیقت، جدی گرفته شود.

حامد فرجی در ‫۵ ماه قبل، جمعه ۲۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۲۸ دربارهٔ قائم مقام فراهانی » منشآت » نامه‌های فارسی » شمارهٔ ۷۱ - نوشته ای است از قائم مقام به شاهزاده خانم:

قائم مقام هم میترسیده زنش از بقیه بشنوه زودتر خودش لو داده 😂

حامد فرجی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:

داشتم مصاحبۀ دکتر جفری لانگ از محققین حوزۀ "تجربیات نزدیک مرگ" را می‌دیدم، فکر کردم چندان نمیتواند دقیق و غیر شبه علمی باشد، دوستی برایم شعری از فرخی سیستانی (همان شعر معروف "من و درخت کنون هر دوان به یک صفتیم" را فرستاد و من از وزنش خوشم آمد. این وزن را جستجو کردم و بیش از پانصد صفحه نتیجه آورد. کاملا تصادفی یک عدد پرت در نوار نشانی مرورگرم زدم که از رودکی و دیگر دوستان بگذرم و رسیدم به این شعر مولوی. بازگشتم و مصاحبه را دیدم. اصلا چیزی که فکر میکردم نبود و خیلی منطقی و تجربه-محور بود. به قول امروزی ها پشمام ریخت 🙃

حامد فرجی در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۳۷ در پاسخ به مجتبی دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۴۵:

شروع درگیری های بیخودی رو داره نکوهش میکنه!. و بعضی دعواهای بی فکر رو!. البته بنظرم گاهی برای دفاع از شرافت خود بدون توجه به قوی پنجه یا سست بازو بودن باید جلو رفت و حتی مرگ رو تجربه کرد ولی زیستن در ننگ رو نپذیرفت. به قول کسرایی که از زبان آرش گفت:" دلم از مرگ بیزار است... که مرگ اهرمن خو آدمی خوار است... ولی آن دم که ز اندوهان روان زندگی تار است... ولی آن دم که نیکی و بدی را گاه پیکار است... فرو رفتن به کام مرگ شیرین است... همان بایستۀ آزادگی این است... به نیرویی که دارد زندگی در چشم و در لبخند... نقاب از چهرۀ ترس آفرین مرگ خواهم کند". 

حامد فرجی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۵۳ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵:

چقدر غم انگیز و تلخ... 

حامد فرجی در ‫۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۰۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۷:

مدت بیماری امکان!. چه تعبیر خفنی از زندگی.

حامد فرجی در ‫۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۱۵ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۸۶ - در ذم یکی ز عمال آستان قدس رضوی که بهار را در مشهد تکفیر کرده بود:

*میرزا عبدالمجید* دیده‌ام در باقی نوشته ها!. نمیدونم چرا اینجا سانسور شده!.

حامد فرجی در ‫۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۰۶ در پاسخ به صدرا ... دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » خیام فیلسوف:

درود

واقعیت امر این هست که در زیر سلطۀ ادیان ابراهیمی که مخالفی را برنمی‌تافتند، همگان مجبور بودند برای حفظ جان خود ظاهرسازی پیشه کنند. از توهم "مردم برگزیدۀ" یهودیان تا جنگ های صلیبی و حملات اسلام به ایران و روم و همۀ  گندکاری های بین این اتفاقات، همگی مؤید این ویرانگر بودن اوهام اساطیر سامی اند. در چنین فضایی واقعاً چه انتظاری از خیام داریم؟!. بنظرم رباعیات خیام را بهتر میتوان انعکاس اندیشه اش دانست چرا که شعر است و تفسیرپذیر و سخن گفتن در قالب شعر امن تر است و میتوان ساده تر از دام تکفیر گریخت. و تاریخ نگارش رساله های فلسفی هم باید مد نظر باشه. بنظرم خیام اگر هم به خدایی معتقد بوده، احتمالا خدا را بی‌تفاوت نسبت به عاقبت جهان می‌دیده است.

حامد فرجی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۰۸ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » خیام فیلسوف:

از دوستانی که منتقد نوشتۀ هدایت هستند، انتظار می‌رود آنچه او  دربارۀ خیام نوشته را با ذکر مصداق نقد کنند!. وارد کردن ایراداتی از قبیل "باید عارف بود تا خیام را شناخت" و یا "مضحک" دانستن نوشتۀ هدایت بیشتر سبب گمراهی خوانندگان می‌شود.

حامد فرجی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۰ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۵۸ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۴:

خیلی کوبنده و اساسی بود این شعر!.

حامد فرجی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۵۸ در پاسخ به مهدی اختیاری دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴ - سبب نظم کتاب:

چرا رطب و یابس می‌بافید؟!. اینکه فلان پانترک داره مولانا رو مصادره میکنه مشکل مغزی خودشه وگرنه میفهمید که مولانا وقتی اشارۀ مستقیم به زبان میکنه میگه:" دانم همینقدر که به تُرکی است آب سو". در جاهای دیگر وقتی میگوید:" اصلم ترک است اگرچه هندی گویم" بدیهی است که تُرک به معنی زیبا است و مولانا با شکسته نفسی میخواهند بگوید من هم از نَسَب والا هستم اگرچه خودم از روی تواضع ادعاهای اینچنینی نمیکنم!. سعدی هم که در جایی میگوید:" ترک من پرده بر انداز که هندوی تو ام". سعدی یک شیرازی بوده و نه هندی!. آمدن دو واژۀ "هندو و ترک" در یک بیت اشاره به بردگان ترک و هندو دارد و اینکه ترکان زیبارو و قیمتی بودند و هندوها معمولا به کارهای پست تر گماشته میشدند و زیبایی ترکان را نداشتند و قیمت کمتری هم داشتند!. همین موضوع را به نحوی دیگر در شعر خاقانی میبینیم که در تحسین ساسانیان میگوید:" این است همان درگه کاو را ز شهان بودی / دیلم مَلِک بابِل، هندو شه ترکستان". هندوها در ترکستان شاهی نمیکرده اند!. بلکه منظور خاقانی این است که: این درگاه (دولت ساسانی) همان درگاه است که کمترین بندگانش (که در اینجا هندو هستند) شاهان ترکستان بودند و بندگان ارجمندش (دیلمیان) شاهان بابِل بودند!. یعنی از فرارود تا میانرودان خادم ساسانیان بودند و سرزمین پَست تر (ترکستان) حاکم کم درجه تر داشته و سرزمین آبادتر(بابِل) حاکم ارجمندتر!. درک این نوشته ها سخت نیست اگر غرض و مرض بگذارند!. امتیازات فرهنگی رو نمیشه با یه امضا واگذار کرد تا چند نفر که مدام نق میزنند را خشنود کرد. خود نظامی صراحتا در شعر (همه عالم تن است و ایران دل...) هم از علاقه‌ش به ایران میگه و هم اینجا میگه سخن پارسی و تازی شاه حرف هستند و باید در آن حروف سخن را صرف کرد و سخن ترکانه سزا نیست و تُرکی را پَست میشمارد و میگوید که چون از نَسَبی والا است باید سخنی والا بگوید!. کار را در جعل و دستبرد به متون حاضر به جایی رسانده اید که چرند بافی را ابراز هویت و تحریف تاریخ را که مرتکب آن شدید به ایرانیان وطندوست آذری که من نیز با افتخار از همان گروه هستم نسبت میدهید. شرم کنید.