از گشت چرخ کار به سامان نیافتم
وز دور دهر عمر تن آسان نیافتم
زین روزگار بیبر و گردون کژ نهاد
یک رنج بازگوی که من آن نیافتم
نطقم از آن گسست که همدم ندیدهام
دردم از آن فزود که درمان نیافتم
از قبضهٔ کمان فلک بر دلم به قهر
تیری چنان گذشت که پیکان نیافتم
خوانی نهاد دهر به پیشم ز خوردنی
جز قرص آفتاب در آن خوان نیافتم
بر ابلق امید نشستم به جد و جهد
جولان نکرد بخت که میدان نیافتم
بر چرخ هفتمین شدم از نحس روزگار
یک همنشین سعد چو کیوان نیافتم
پشتم شکست چرخ که رویم نگه نداشت
آبم ببرد دهر کز او نان نیافتم
در مصر انتظار چو یوسف بماندهام
بسیار جهد کردم و کنعان نیافتم
گوئی سکندرم ز پی آب زندگی
عمرم گذشت و چشمهٔ حیوان نیافتم
ز افراسیاب دهر خراب است ملک دل
دردا که زور رستم دستان نیافتم
گویا ترم ز بلبل لیکن ز غم چو باز
خاموش از آن شدم که سخندان نیافتم
خاقانیا تو غم خور کز جور روزگار
یک رادمرد خوشدل و خندان نیافتم
داد سخن دهم که زمانه به رمز گفت
آن یافتم ز تو که ز حسان نیافتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان ناامیدی و بیقراری شاعر در زندگی میپردازد. شاعر از سختیهای روزگار و عدم دستیابی به آرامش و خوشبختی سخن میگوید. او حس میکند که در این دنیا هیچچیز برای او خرسندکننده و رضایتبخش نیست و از دوستان و همدمان دور است. همچنین، او از تلاشهایش برای یافتن امید و زندگی بهتر صحبت میکند، اما به نتیجهای نرسیده است. در نهایت، شاعر به شدت غمگین و ناامید است و احساس میکند که زمانه به او چیزی نخواهد داد که به آن نیاز دارد.
هوش مصنوعی: از گردش زمان نتوانستم به نتیجهای برسم و از زندگی راحت و بیدغدغه نیز بهرهای نبردم.
هوش مصنوعی: در این زمان که چرخ زندگی به خوبی دوران نمیچرخد، کسی را پیدا کن که بتواند رنج و مشکلات من را به تصویر بکشد، چرا که من آنچه را که میخواستم به دست نیاوردم.
هوش مصنوعی: از زمانی که همدمی برای دردهایم نیافتم، سخن گفتن برایم دشوارتر شده و احساس درد من بیشتر شده است، چرا که هیچ درمانی برای آن پیدا نکردهام.
هوش مصنوعی: تیر غم و اندوهی که از گردونهٔ زمان به سمت دلم پرتاب شد، به شدت و به طرز عجیبی به من آسیب رساند و نتوانستم راهی برای دفاع پیدا کنم.
هوش مصنوعی: زندگی به من در این سفر مهمانی فقط خورشید را به عنوان غذا در نظر گرفته است و هیچ چیز دیگری جز این نور در سفرم نیافتم.
هوش مصنوعی: من بر اسب خوشبینی نشستم و با تلاش بسیار انتظار داشتم، ولی بخت با من یاری نکرد و نتوانستم به هدفم برسم.
هوش مصنوعی: من در سختیها و بلاهای روزگار به بالای آسمانها رسیدم، اما هنوز نتوانستم یک دوست خوشبخت و خوشاقبال مثل کیوان پیدا کنم.
هوش مصنوعی: دوران زندگیام نامساعد بوده و به من فرصتی برای خوشبختی نداده است. تمام تلاشهایم بی نتیجه مانده و سرنوشتم به گونهای رقم خورده که از دسترفتن منابع روزی برایم واجب و حائز اهمیت شده است.
هوش مصنوعی: من در مصر مثل یوسف منتظرم و بسیار تلاش کردهام، اما نتوانستهام به کنعان برسم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که سکندر (یک شخصیت تاریخی و افسانهای) برای یافتن آب زندگی و جوانی خود تلاش کرده است، اما در این مسیر عمرش به هدر رفته و هنوز موفق به پیدا کردن چشمهای که او را جوان کند، نشده است.
هوش مصنوعی: از زمان افراسیاب، دنیا و سرزمین دلها در ویرانی به سر میبرد. افسوس که قدرت رستم و دستان را نیافتم تا این خرابیها را برطرف کنم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که من به زیبایی بلبل سخن میگویم، اما از آنجا که به خاطر غم و اندوه نتوانستم بیوقفه حرف بزنم، خاموش ماندم، چون کسی را نیافتم که با او سخن بگویم.
هوش مصنوعی: ای خاقان، تو ناراحت نباش، زیرا از ظلم و سختیهای زمانه، من هرگز نتوانستم مردی شاد و دلخوش پیدا کنم.
هوش مصنوعی: من میخواهم صحبت کنم و بگویم که زمانی به رمز و راز از من خبری رسید که از شخص دیگری به نام حسان چیزی نیافتم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم تو را ز جور، پشیمان نیافتم
این کافر فرنگ مسلمان نیافتم
با آنکه خون هر دو جهان را به خاک ریخت
تیغ کرشمهٔ تو پشیمان نیافتم
از هر طرف که دیده گشودم گشاده بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.