گنجور

حاشیه‌ها

محمد مهدی در ‫۱۵ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۱۸:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰:

در بیت دهم با توجه به نسخه معتبری دره غلط و حلقه صحیح میباشد.
---
پاسخ: با تشکر، جایگزینی مطابق تحقیق شما انجام شد.

 

فرشته در ‫۱۵ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۱۱:۳۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۸۹:

کلمه ی حیات در شعر اشتباه تایپ شده است
---
پاسخ: با تشکر، «حیوت» با «حیات» جایگزین شد.

 

رضاارژندی در ‫۱۵ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۲۱:۵۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دل‌آزار:

سالهاپیش زمانی که سال چهارم بودم سر کلاس ادبیات (خدایش بیامرزد استادمان منوچهر قدسی) من به دلیلی یک بیت از این شعر را خواندم واو پرسید شعر را میدانی ُ؟گفتم بیشترش را گفت بخوان ودر چهار یا پنج مورد که گیر کردم باگفتن یکی دو کلمه اول یادم میامد و ادامه میدادم و بدین سان کل ترکیب بند را از بر خواندم از همه خواست تشویقم کنند هیچ کس نمی داند چقدر احساس غرور کردم استاد پرسید میدانی شعر از کیست ؟ گفتم نه پرسید چطور واز کچا شعررا گیر آوردی ؟گفتم توسط کسی چند بیت آن برایم نوشته شده بود وچون خوشم آمده بود همه آن راازاو طلب کردم. برایم یک نمره بیست گذاشت اما من به جای شادی بسیار ناراحت بودم اگر میخواهید بدانید چرا بقیه ماجرا را بخوانید. آن کس پس از اصرار همه شعر را به من دادو گفت برو بگیر و خوب بخوان ودر آن تعمق کن احساس کردم منظوری دارد پرسیدم چرا؟می دانید چه جوابی
داد؟(گفت افسوس که این شعر شرح حال ماو احساس تو نسبت به من است و الان نقطه پایان !)ودیگر هیچوقت با من روبرو ویا حرف نزدو برای همیشه رفت ومن متاسفانه دیر زمان فهمیدم که اوچه گفته بود. این شعر و این ماجرا اولین و تلخ ترین احساس و خاطره از دوران نو جوانیم است که امشب ودر این سایت پس از بیش از بیست سال دوباره برایم تازه شد از انسان ادیب و بزگوار و وطن دوستی که بانی این سایت زیبااست بسیار سپاسگزارم و از امشب که او را یافتم تقریبا هر شب میهمان و خدمتگذار او خواهم بود
رضا ارژندی 31 اردیبهشت 88

 

علی در ‫۱۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۱۴:۲۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴ - در نعت رسول اکرم:

مناسب بود این شعر حضرت نظامی بجای شعر موجود - که آن نیز در مدح نبی اکرم است -در آرامگاه وی ( حومه گنجه واقع در کشور کنونی آذربایجان ) نگاشته می شد .

 

Mehregan در ‫۱۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۰۹:۱۵ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱:

ما برفتیم، تو دانی و دل غمخور ما
بخت بد تا به کجا می برد آبشخور ما
از نثار مژه چون زلف تو در زر گیرم
قاصدی کز تو سلامی برساند بر ما
به دعا آمده ام هم به دعا دست برار
که وفا با تو قرین باد و خدا یاور ما
فلک آواره به هر سو کندم می دانی؟ رشک می آیدش ازصحبت جان پرورما
گرهمه خلق جهان برمن وتوحیف برند بکشد از همه انصاف ستم داور ما
روز باشد که بیاید به سلامت بازم
ای خوش آن روز که آید به سلامی برما
به سرت گرهمه آفاق به هم جمع شوند نتوان برد هوای تو برون از سرما
تا زوصف رخ زیبای توما، دم زده ایم
ورق گل خجل است از ورق دفتر ما
هرکه گوید کجا رفت خدا را حافظ
گو به زاری سفری کرد و برفت از بر ما
---
پاسخ: با تشکر از زحمت شما، متن غزل کامل شد با تصحیح مصرع اول بیت آخر که «هرکه گوید کجا رفت خدا را حافظ»، «هر که گوید [که] کجا رفت خدا را حافظ» درج شد.

 

حمیدرضا در ‫۱۵ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۲۰:۱۵ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۲:

نسخۀ دیوان غزلیات حافظ به خط ابراهیم بوذری چاپ اقبال سال 71 بین بیت 2 و 3 این بیت:
خلوت خاص است و جای امن و نزهتگاه انس
این که می‏بینم به بیداریست یا رب یا به خواب؟
و پیش از بیت مقطع این بیت را:
شاه عالم بخش در دور طرب ایهام‏گو
حافظ شیرین‏کلام بذله‏گو حاضر جواب
اضافه دارد.

 

محمد حسین سنجری در ‫۱۵ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۲۱:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۸ - خواندن محتسب مست خراب افتاده را به زندان:

احتراما در مصرع اول بیت پنجم بنظر می رسد بجای "سال" کلمه "سوال" صحیح می باشد.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

 

Touraj در ‫۱۵ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۰۱:۵۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲:

اقای علی قرائتی,خیام که به سراحت در رباعی شماره 41 نظرشو میگه,حالا شما چرا دوست دارید اسرار کنی؟

 

ناشناس در ‫۱۵ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۱۴:۰۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب ششم در قناعت » بخش ۱۱ - حکایت مرد کوته نظر و زن عالی همت:

همیشه خدا رو شکر میکنم ازاینکه به ما اسایش داد و به ما پول زیادی نداد.

 

بهزاد علوی (باب) در ‫۱۵ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۰۰:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۲۶ - تفسیر این حدیث کی ائنی لاستغفر الله فی کل یوم سبعین مرة:

ی‌رود آنجا که بوی آب هست
زین تفکر راه را بر خویش بست
---
پاسخ: با تشکر، «می‌رود که آنجای بوی آب هست» با «می‌رود آنجا که بوی آب هست» جایگزین شد.

 

منصور رمضانی در ‫۱۵ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۰۷:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵:

این غزل بر وزن "مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن" مطابق با ریتم "کرشمه" در دستگاه موسیقی ایرانی (مثلا ماهور) می باشد.
هـــ ـزا/ ر ُجـهـ/ د ُ بــ کر/ دم
مــــ ـفا/ عـ ـلن/ فـ ـعـ ـلا/ تن
سل دو / دو دو / دو دو دو / دو
که سـر/ ـر ِ عشـ/ق ُ بــ پـو /شم
مـ فــــا/ عــــ ـلن/ فـ ــعـ ـلا / تن
دو سی / سی لا / لا سی ر / دو
نــ ــبـو/ د ُ بــر/ ســ ـــر آ / تـش
مـ ــفـا/ عــ ـلن/ فـــ ــعـ ــلا/ تــن
دو می / می می/ می می می/ می
م ـیسـ/ ـسـ ـرم/ که نــ جـو /شم
مـ فــــا/ عــــ ـلن/ فـ ــعـ ـلا / تن
دو سی / سی لا / لا سی ر / دو

 

حمیدرضا در ‫۱۵ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۱۹:۳۸ دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۱) حکایت عزرائیل و سلیمان علیهما السلام و آن مرد:

مولوی هم در مثنوی همین حکایت را آورده، این که می‏گوید سلیمان به ابر دستور داد مرد را از «فارس» به هندوستان ببرد به این دلیل است که قدما «تخت جمشید» را «تخت سلیمان» می‏دانستند و از این جهت فارس را تختگاه و «ملک» سلیمان می‏شمردند (حاشیۀ دوم این غزل حافظ را ببینید). حتی گاهی سلیمان را همان جمشید می‏دانستند به عنوان نمونه به این بیت عبدالواسع جبلی از این قصیده توجه کنید:
بادی چنان که غاشیۀ تو کشد فلک
دایم چنان که باد همی تخت جم کشید!

 

حمیدرضا در ‫۱۵ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۱۹:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۹ - نگریستن عزراییل بر مردی و گریختن آن مرد در سرای سلیمان و تقریر ترجیح توکل بر جهد و قلت فایدهٔ جهد:

این حکایت را عطار هم در الهی نامه نقل کرده: اینجا.

 

محمد تو کلی در ‫۱۵ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۰۷:۳۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۶ - حکایت دانشمند:

در این حکایت که بنوعی حالت نمایشنامه دارد نمایشنامه ای که بازیگر و کارگردانش خود سعدی است سعدی به ظرافت بیان کرده است که نباید افراد بظاهر بی اهمیت را دست کم گرفت و صرفا بر اساس لباس و موقعیت اجتماعی در مورد آنها قضاوت کرد و اتفاقا کسانی که این موقعیت ها را دارند از داشتن تفکر و اندیشه عمیق محروم هستند و اسیر غرور و خود بزرگ بینی شده اند که آنها را به رکو کشانده است حکایت بسیار عبرت انگیی است خصوصا که تا اخرین ابیات متوجه نمی شویم که بازیگر اصلی آن خود سعدی بوده است

 

مهدی خادم در ‫۱۵ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۲۲:۴۱ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » سعدی:

نادرست:
که به گفتار تو دامان قیامت شوید
مصرع صحیح این است:
کآب گفتار تو دامان قیامت شوید
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

 

mahmood در ‫۱۵ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۱۲:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۱:

جالب است بدانیم این غزل در برنامه دوقدم مانده به صبح شبکه چهار سیما توسط میهمان برنامه جناب آقای دکتر ولایتی تاریخدان و دانشمند معاصر خوانده و تبیین شد

 

رامین شمشیری در ‫۱۵ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۰۱:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:

معنی تحت الفظی بیت چنین است :
ماجرا و دعوا کوتاه کن و پیش من برگرد چرا که مردمک چشم من خرقه ام را از سر بیرون آورد و به شکرانه بسوزاند.
خرقه به شکرانه سوختن اصطلاح است و این عمل در بین صوفیان رسم بوده که مثل صدقه دادن یا دود کردن اسپند در هنگام دفع بلا خرقه خود را میسوزاندند. از طرفی خرقه سوزاندن به معنی ترک زهد و ریا هم هست. پس با این حساب بیت را اینگونه میتوان معنی کرد که عاشق به معشوقش با حالت زاری میگوید ماجرا کوتاه کن و به پیش من بازگرد که چشمم در انتظار آمدن تو چنان سوخت که مرا بی هیچ کرد و هستی مرا به آتش کشید چنانکه خرقه زهد و تقوا را هم بسوزاند.
البته میتوان خرقه سوختن چشم را کنایه از خشک شدن و کور شدن چشم دانست. در اینصورت معنی بیت اینگونه خواهد بود که از شدت انتظار و چشم به راه ماندن چشمانم خشک شد.
رامین-ش. گینزویل. آوریل 2009

 

محمد در ‫۱۵ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۱۲:۲۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او:

با سلام
منظور از کنیزک در این داستان جیست؟

 

آمیس در ‫۱۵ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۱۰:۳۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۴:

سلام؛ لطفاً خطاب به همدیگه چیزی نگیم تا هر کسی بتونه نظر خودش رو با آزادی کامل فکری بیان کنه همونطوری که حضری مولوی رحمت اله علیه فرموده : "هر کسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من"
من هم نظر و برداشت خودم رو از رباعیات حکیم عمر خیام که از نظر من خیلی قابل احترام و دانشمند بزرگیه می نویسم و معتقدم اگر سخنان این بزرگان (شعرا و دانشمندان نامی) خدایی نبود بعد از این همه قرن باقی نمی موند و تا حالا از بین رفته بود و به دست ما نمی رسید.
به نظر من این بیت این معنی رو می رسونه که همه آدمها حتی آدمهای صاحب فضل و کمال و دانشمندانی که بهترین، بالاترین و سرامد دوران خودشون بودند با آنهمه دانایی و توانایی درگذشتند و نتوانستند از دام مرگ فرار کنند و حالا فقط داستان و حکایتی از اونها باقی مونده . در احادیث هم داریم که هر دردی چاره و درمان داره الا مرگ.

 

آمیس در ‫۱۵ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۸، ساعت ۰۹:۲۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹:

هیچ کس بی عیب نیست و هیچ کس هم بی غم نیست. پس یا باید مدام می بخوری و در عالم مستی و بی خبری همه دنیا رو با غم و غصه هاش از یاد ببری یا اینکه عاقل باشی و فکر کنی همون طوری که تو به حال خیلی ها که از تو بهتر و بالاترن غبطه و حسرت می خوری ، خیلی ها هم که حال و روزشون از تو بدتر و پایین تره به حال تو غبطه می خورن پس خدا رو شکر کن و غمگین و ناامید نباش.

 

۱
۵۱۴۵
۵۱۴۶
۵۱۴۷
۵۱۴۸
۵۱۴۹
۵۲۰۱