گنجور

حاشیه‌ها

علیرضا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۴۹ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:

داستان شهریار با عشقش خیلی جالبه حتما بخونید

صادق در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۵۲ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵:

پاک کردن خویش را ز آلودگیهای زمین
با وزن شعر جور در نمیاد.
پاک کردن خویش را از آلودگیهای زمین
درسته

صادق در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۴۶ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۳:

در بیت چهارم در ره ویران دل اشتباهه
در ده ویران دل درسته.

ندا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:

عالی بود ... از معنی کامل دوست عزیزمون کیوان ممنونم

کامران تندر در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۹ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۲:

برداشت شخصی من از ذستان در مصرع اول داستان است و در مصرع دوم مکر و حیله.

متین در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۹ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۱۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۹:

به نظر من در خط اول یک غلط املایی دارد و آن هم کلمه نوشدارو است که در لغت فارسی ایرانیان نوش دارو نوشته می شود و در زبان های دیگر (تلفظ و اشاره) فرقی ندارد.

جواد بهمنی در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۹ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۲۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » بهجت آباد خاطره سی:

ﻧﻘﺶ ﻣﺰﺍﺭ ﻣﻦ ﮐﻨﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺳﺨﻦ ﮐﻪ ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ 
ﺑﺎ ﻏﻢ ﻋﺸﻖ ﺯﺍﺩﻩ ﻭ ﺑﺎ ﻏﻢ ﻋﺸﻖ ﺩﺍﺩﻩ ﺟﺎﻥ

جواد بهمنی در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۹ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۰۸ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » بهجت آباد خاطره سی:

ترجمه این شعر زیبا از زبان خود استاد
ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺑﻬﺠﺖ ﺁﺑﺎﺩ
 
ﺑﻬﺠﺖ ﺁﺑﺎﺩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﺐ ﻧﯿﻤﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻦ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ
ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﯼ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﮐﺰ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﯾﺎﺭ
***
ﻗﺪﺭﺗﯽ ﭘﺎ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﭘﺮ ﺧﻮﻑ ﻭ ﺧﻄﺮ
ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻣﺒﻬﻤﯽ ﻣﺎ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ
***
ﮔﺮ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺑﻬﺮ ﺗﻮﺩﯾﻊ ﻭ ﻭﺩﺍﻉ ﺁﺧﺮﯼ ﺍﺳﺖ
ﻭﺭﻧﻪ ﺑﮕﺬﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﺎﺭ ﺍﺯ 
ﮐﺎﺭ ﺑﺨﺖ ﻧﺎﺑﮑﺎﺭ
***
ﺍﺷﮕﺮﯾﺰﺍﻧﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﮐﻨﺎﻥ
ﺑﻬﺠﺖ ﺁﺑﺎﺩ ﻭ ﻟﺐ ﺍﺳﺘﺨﺮ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺯﯾﺮ ﭼﻨﺎﺭ
***
ﻫﯿﮑﻠﯽ ﺩﺭ ﺟﻨﺐ ﻭ ﺟﻮﺷﻢ ٬ ﺭﻭﯼ ﭘﺎﯾﯽ ﺑﻨﺪ ﻧﻪ
ﺁﻫﻨﻢ ﮔﻮ ﺁﺏ ﮔﺸﺖ ﻭ ﺯﯾﺒﻘﯽ ﺷﺪ ﺑﯿﻘﺮﺍﺭ
***
ﺗﻮﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﻇﻠﻤﺖ ﺷﺐ ٬ ﺭﻭﯼ ﻫﻢ ﺍﻧﺒﺎﺷﺘﻪ
ﺳﻮﺯﻥ ﺳﺮﻣﺎ ٬ ﺳﺮ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺰﺩ ﭼﻮﻥ ﻧﯿﺶ ﺧﺎﺭ
***
ﻣﻦ ﺳﮓ ﻫﺎﺭﻡ ﮔﺰﯾﺪﻩ ٬ ﺳﺮﺩﯾﻢ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﻭﺯﺧﯽ ﻏﺎﺭ ﻫﺠﺮﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺍﻗﻠﯿﻤﯽ ﺍﺳﺖ ﺣﺎﺭ
***
ﻣﻮﺝ ﺍﺳﺘﺨﺮ ﺍﺯ 
ﺳﯿﺎﻫﯽ ﮔﻮ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺁﻫﻨﯿﻦ
ﺩﺭ ﻫﺠﻮﻡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﺒﯿﺨﻮﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻓﻮﺝ ﺳﻮﺍﺭ
***
ﺟﺰﺧﺪﺍ ﻭ ﺍﺧﺘﺮ ﻭ ﻣﻦ ٬ ﭼﺸﻢ ﮐﺲ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ
ﭼﺸﻢ ﺍﺧﺘﺮ ﻧﯿﺰ ﻫﻢ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﻤﺎﺭ
***
ﮔﻪ ﺑﻨﺎﻟﺪ ﻣﺮﻏﮑﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭﻡ ﻭﻟﯽ
ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﺴﺒﺪ ﺑﻪ 
ﻻ‌ﻻ‌ﯼ ﻧﻮﺍﯼ ﺟﻮﯾﺒﺎﺭ
***
ﻫﯿﮑﻞ ﻧﺤﺲ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺳﺪ ﺭﺍﻩ ﻫﺮ ﺍﻣﯿﺪ
ﮐﺎﺟﻬﺎ ﮔﻮﯾﯽ ﻋﺒﻮﺳﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺝ ﺯﻫﺮﻣﺎﺭ
***
ﺭﻭﺡ ﺷﺒﮕﺮﺩﻡ ٬ ﺟﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﯽ ﻧﻮﺭﺩﺩ ٬ ﮐﻮ ٬ ﮐﺠﺎ ؟
ﺭﺍﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺟﺴﺘﻦ ﺍﺯ 
ﺍﯾﻦ ﺧﯿﺮﻩ ﻏﺎﺭ ﺗﻨﮓ ﻭ ﺗﺎﺭ
***
ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﭼﺸﻢ ﻭ ﮔﻮﺷﻢ ٬ ﺍﺯ 
ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺁﺳﻤﺎﻥ
ﯾﮏ ﺷﺒﺢ ﯾﺎ ﯾﮏ ﺻﺪﺍﯾﭙﺎﯾﯽ ﺍﺯ 
ﺁﻥ ﮔﻠﻌﺬﺍﺭ
***
ﮔﻮﺵ ﺑﺎ ﺍﺻﻮﺍﺗﻢ ﺁﻣﯿﺰﺩ ٬ ﺑﺴﺎﻥ ﺿﺒﻂ ﺻﻮﺕ
ﭼﺸﻢ ٬ ﺩﺭ ﺍﺷﺒﺎﺣﻢ ﺁﻭﯾﺰﺩ ٬ ﺑﺴﺎﻥ ﮔﻮﺷﻮﺍﺭ
***
ﯾﮏ ﺩﻭﺑﺎﺭ ﺍﺯ 
ﺭﻩ ٬ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﮕﺬﺷﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ
ﻏﯿﺮ ﻧﻮﻣﯿﺪﯼ ﻧﺒﻮﺩﺵ ﺑﺎ ﺩﻝ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭ
***
ﺁﺗﺸﯽ ﺩﺭ ﺧﺮﻣﻦ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﺗﺎ ﺑﺮﺁﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺍﺯ 
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻣﻦ ﺩﻣﺎﺭ
***
ﺍﻫﺘﺰﺍﺯ ﺑﺮﮔﻬﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻮﺍﯼ ﺳﺎﺯ ﺩﻝ
ﺍﺯ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﺍﻥ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺳﻮﮔﻮﺍﺭﺍﻥ ﺑﻬﺎﺭ
***
ﻣﻦ ﭼﻮ ﻏﻮﺍﺻﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺩﺭ ﮐﺎﻡ ﻧﻬﻨﮓ
ﯾﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻮ ﺧﻮﺩ ﺯﺩﻩ ﻧﺎﮔﻪ ﺑﻪ 
ﺁﺑﯽ ٬ ﺑﯽ ﮔﺪﺍﺭ
***
ﺻﺒﺢ ﺩﯾﺮﻭﺯﻡ ﮔﺸﻮﺩﻩ ٬ ﭘﺎ ﺑﻪ 
ﺩﮊﺑﺎﻧﯽ ﺯ ﺑﻨﺪ
ﺻﺒﺢ ﻓﺮﺩﺍ ﻧﯿﺰ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻨﺪﻡ ﺍﺯ 
ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ٬ ﺑﺎﺭ
***
ﺑﺎﯾﺪﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺪ ﺍﺯ 
ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﻭ ﯾﮑﺠﺎ ﺩﺳﺖ ﺷﺴﺖ
ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺟﻬﺎﻥ ٬ ﭼﻮﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ 
ﯾﺎﺭ ﻭ ﺩﯾﺎﺭ
***
ﭼﻨﺪ ٬ ﻫﻢ ﺑﯿﺶ ﺗﺎ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺗﺤﺼﯿﻼ‌ﺕ ﺗﺴﺖ
ﺣﺎﺻﻞ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ٬ ﮐﺸﺖ ﻭ ﮐﺎﺭ ٬ ﻣﯽ ﻭﺯﺩ ﺑﻪ 
ﺑﺎﺭ
***
ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻧﺴﻮﺯﺗﺮ ﻓﮑﺮ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ
ﭼﺸﻤﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺐ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﺯ 
ﺧﻮﺩ ﺷﻤﺎﺭ
***
ﻭﻩ ٬ ﭼﻪ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺷﺐ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ ٬ ﻋﻤﺮ ﻣﻦ
ﺗﺎ ﮐﻪ ﻃﻮﻓﺎﻧﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﯾﺎﺩﯼ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ
***
ﺗﯿﺮﻩ ﻃﻮﻓﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﮔﺮ ﺑﺮ ﮐﻮﻫﺴﺎﺭﺍﻥ ﺑﮕﺬﺭﺩ
ﺑﺎﺯ ﻧﮕﺬﺍﺭﺩ ﺑﻪ 
ﺟﺰ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮﯼ ﺍﺯ 
ﮐﻮﻫﺴﺎﺭ
***
ﺩﺭ ﭘﻨﺎﻩ ﺷﺐ ٬ ﺍﻣﯿﺪ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﻫﺴﺖ
ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﺍﯼ ﺻﺒﺢ ﻭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﻨﺎﻩ ﺷﺐ ﮔﺬﺍﺭ
***
ﺍﯼ ﺳﺤﺮ ﺍﻣﺸﺐ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﻩ ﺍﺯ 
ﺭﺥ ﻭﺍﻣﮕﯿﺮ
ﻭﺍﻣﮕﯿﺮ ﺍﯾﻦ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺍﻣﯿﺪﻡ ﺍﺯ 
ﺩﯾﺪﺍﺭ ﯾﺎﺭ
***
ﮐﻮﮐﺐ ﺻﺒﺤﯽ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺳﺎﺯﮔﺎﺭ ﻭ ﺳﺮ ﺑﻪ 
ﺯﯾﺮ
ﭼﻮﻥ ﮐﻨﻢ ﺑﺎ ﮐﻮﮐﺐ ﺑﺨﺘﯽ ﭼﻨﯿﻦ ﻧﺎﺳﺎﺯﮔﺎﺭ
***
ﻏﺮﻗﻪ ﯼ ﻏﺮﻗﺎﺏ ﻭ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ
ﺑﯽ ﻓﺮﻭﻍ ﺍﺯ 
ﻫﺮ ﮐﺮﺍﻥ ﻭ ﻧﺎ ﺍﻣﯿﺪ ﺍﺯ 
ﻫﺮ ﮐﻨﺎﺭ
***
ﮔﻪ ﺑﻪ 
ﺟﺎﻧﻢ ﺁﺗﺶ ﺗﺤﻤﯿﻞ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﻭ ﺭﺿﺎﺳﺖ
ﮔﻪ ﺑﻪ 
ﻣﻐﺰﻡ ﺑﺮﻕ ﻓﮑﺮ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﻭ ﺍﻧﺘﺤﺎﺭ
***
ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﯽ ﺯﺩ ﺍﺯ 
ﺟﻮﺵ ﻭ ﺟﻨﻮﻧﻢ ﻣﻮﺝ ﺧﻮﻥ
ﺳﺮ ﺑﻪ 
ﺳﻮﯼ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺷﺪ ﻧﺎﮔﻬﻢ ﺑﯽ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ
***
ﮐﺎﯼ ﺑﻪ 
ﻣﯿﻌﺎﺩ ﮐﺘﺎﺏ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ 
ﻣﻀﻄﺮﯾﻦ ﻣﺠﯿﺐ
ﺑﯿﺶ ﺍﺯ 
ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺭ؟
***
ﻧﺎﮔﻬﻢ ﺍﻏﻤﺎﯾﯽ ﻭ ﺳﯿﺮﯼ ﻭ ﺭﻭﯾﺎﯾﯽ ﺷﮕﻔﺖ
ﻭﺍﺷﺪﻡ ﭼﺸﻢ ﻭ ﺳﺘﻮﻥ ﺻﺒﺮ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ
***
ﮔﻮﯾﯽ ﺍﺯ 
ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪﻡ ﺑﻪ 
ﮔﻮﺵ
ﺷﺮﻁ ﺑﺮﺩ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﺧﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﻗﻤﺎﺭ
***
ﮔﺮ ﻃﻮﻉ ﺩﺍﺭﯼ ﺣﯿﺎﺕ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﯽ ﺳﺮﺑﻠﻨﺪ
ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺧﺎﮐﯿﺎﻥ ﮔﻮ ﺳﺮ ﺑﻪ 
ﺯﯾﺮ ﻭ ﺧﺎﮐﺴﺎﺭ
***
ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺑﺎﻧﮓ ﺧﺮﻭﺱ ﺍﺯ 
ﻃﺮﻑ ﺑﺎﻏﯽ ﺷﺪ ﺑﻠﻨﺪ
ﺩﺭ ﺟﮕﺮ ﮔﺎﻫﻢ ﺧﻠﻨﺪﻩ ﺧﻨﺠﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﺁﺑﺪﺍﺭ
***
ﻓﺮﺻﺖ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﺪﻥ ﻧﯿﺰ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﺑﺎﺧﺖ
ﻃﺎﻟﻌﻢ ﺍﯾﻦ ﭘﺎﮐﺒﺎﺯ ﺑﺪﻗﻤﺎﺭ ﺑﺪﺑﯿﺎﺭ
***
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺁﺧﺮ ﻧﯿﺰ ﮐﺮﺩ ﺍﺯ 
ﻣﻦ ﺩﺭﯾﻎ
ﺗﺎ ﮐﻨﺪ ﺳﻮﺯ ﻭ ﮔﺪﺍﺯﻡ ﺳﮑﻪ ﯾﯽ ﮐﺎﻣﻞ ﻋﯿﺎﺭ
***
ﺻﺒﺢ ﺑﺎ ﭼﺸﻤﯽ ﺩﺭﯾﺪﻩ ﮔﻔﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﯿﻢ ﺷﻮ
ﮐﺰ ﺍﻟﻒ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻪ 
ﮔﻮﺵ ﺁﻭﯾﺰﻩ ﺳﺎﺯﺩ ﭼﻮﺏ ﺩﺍﺭ
***
ﻧﯿﺸﺨﻨﺪ ﺻﺒﺢ ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻑ ٬ ﮔﻮﯾﯽ ﺻﺎﻋﻘﻪ ﺍﺳﺖ
ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺍﻣﯿﺪﻡ ﺍﺯ 
ﻭﯼ ٬ ﺧﺮﻣﻨﯽ ﺷﺪ ﺗﺎﺭ ﻭ ﻣﺎﺭ
***
ﺧﻮﺩ ﺑﻪ 
ﻣﺤﺮﺍﺏ ﺷﻔﻖ ﺩﺭ ﺳﺠﺪﻩ ﺩﯾﺪﻡ ﻏﺮﻕ ﺧﻮﻥ
ﻣﻘﺘﺪﯼ ﺑﺎ ﭘﯿﺸﻮﺍ ﻭ ﺧﺮﻣﻦ ﻫﺴﺘﯽ ٬ ﻧﺜﺎﺭ
***
ﺳﺮ ﻓﮑﻨﺪﻡ ﭘﯿﺶ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﺭﻭ ﺑﻪ 
ﺳﻮﯼ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ
ﻭﺭﺩ ﺁﻫﻢ ﺩﻣﺒﺪﻡ: " ﺍﯼ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ٬ ﺍﯼ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ"
***
ﺯﯼ ﮐﻤﺎﻝ ﺍﻟﻤﻠﮏ ﻫﻢ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﻭ ﮐﻨﺪ
ﺭﺧﺼﺖ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺭﺍ ﻓﮑﺮﯼ ﺑﻪ 
ﺣﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺎﺭ
***
ﻟﯿﮑﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻟﯽ ﺑﺸﮑﺴﺘﻪ ﺗﺮﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﮔﻔﺖ
ﮐﻞ ﻃﺒﯿﺐ ﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺭﯼ ﺳﺮ ﻧﺒﻮﺩﺵ ﭘﻨﺒﻪ ﺯﺍﺭ
***
ﮐﻢ ﮐﻢ ﺁﻥ ﻋﺸﻖ ﻣﺠﺎﺯﻡ ﭼﻮﻥ ﺟﻨﯿﻦ ﺷﺪ ﺑﺎﺭ ﺩﻝ
ﺭﻭﺡ ٬ ﺍﺯ 
ﺁﻥ ﯾﮏ ﭼﻨﺪ ﭼﻮﻥ ﺁﺑﺴﺘﻨﺎﻧﻢ ﺩﺭ ﻭﯾﺎﺭ
***
ﺗﺎ ﮐﻪ ﻋﺸﻘﯽ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﺯﺍﺩ ﺍﺯ 
ﺁﻥ ﺩﻝ ﭼﻮﻥ ﻣﺴﯿﺢ
ﮐﺰ ﺩﻡ ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻘﺪﺱ ﻣﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪﺵ ﺑﺎﺭﺩﺍﺭ
***
ﺗﺎﺝ ﻋﺸﻖ ﺁﺭﯼ ﺑﻪ 
ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ ﻧﺸﯿﻨﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ
ﻫﺮ ﮔﺪﺍﯼ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺣﺎﻓﻆ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪ ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ
 

لیلا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۲۸ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی فقر » حکایت پروانگان که از مطلوب خود خبر می‌خواستند:

این شعر از اشعار خاطه انگیز و مورد علاقه من است که هرچه بیشتر میخوانم بیشتر لذت میبرم.

سعید در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:

برای ایمان:
چون پری روی از انسان میپوشاند و پنهان میشود. شاعر عشق به آدمی باخت ولی نمیدانست که او میرود و ناپدید میشود.

ایمان در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:

خیلی ممنون می شم اگه دوستان این بیت برام معنی کنند
بباختم دل دیوانه و ندانستم که آدمی بچه ای شیوه پری دارد

حسین در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۵۳ دربارهٔ قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲:

سلام
این رباعی رو بین رباعیات کسایی همآوردید فکر کنم اشتباه شده بفرمایید که مربوط به کدام شاعر هستش؟!

اجمل " احدی " در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۳۶ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶:

بیت آخر را چنین شنیده ام که متأسفانه نسخه اش را به خاطر ندارم .
به نیک و بد چنان خو کن ! که بعد مردنت عرفی
مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند

اجمل " احدی " در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۱۳ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۲:

با تشکر فراوان از دست اندر کاران این سایت بخاطر این خدمت بزرگ که به تمام فارسی زبان های دنیا کرده اند . در مصراع اول بیت دوم " بروی " آمده که اگر " ابروی " باشد درست است . تشکر

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۳۵ دربارهٔ عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

اندیشه گفته شده در این شعر به اندیشه حافظ خیلی نزدیک است از این روست که با نگاه به شیرازی بودن و شعری که در باب تمام شدن رمضان و رسیدن بهار از هردوی این بزرگواران مانده است به نظر میرسد هر دو دوست نزدیک بوده اند نگفته نماند که در کتاب حافظ از نگاه دیگر نوشته اقای علی حصوری چنین فرضی اورده شده است و من گفته اوری کرده ام

Yahya Ataei در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۲۳ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » ساقی‌نامه:

به میخانه آی و صفا را ببین
ببین خویشتن را خدا را ببین
درست است و بیتی که جناب رنجبر پیش از خدا ـوـ آورده، ایراد وزنی دارد.

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۱۹ دربارهٔ عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

پرنیان جان واژها از نگاه نگاردن هم جهانی دارند که به چند بعدی دیدن ادبیات کمک میکند افرین به شما

رضا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷:

قافیه در مصراع دوم بیت دوم ایراد دارد این ایراد کاملا محسوس می باشد به صورتی که خواننده در اولین خواندن (اگر درست بخواند)متوجه این ایراد می شود.

حامد در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۳۴ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۵:

خیلی جالبه من تا قبل ازینکه چاوشی این شعر رو بصورت ترانه اجرا کنه به زیبایی این اشعار پی نبرده بودم.....زنده باد چاوشی...همه شعرا از او راضی باشن!

حامد در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰۴:

کاملا درسته....با صدای محسن چاوشی خیلی قشنگه....کاملا پرمعنی...زنده باد مولوی و چاوشی

۱
۴۹۵۶
۴۹۵۷
۴۹۵۸
۴۹۵۹
۴۹۶۰
۵۴۲۴