گنجور

حاشیه‌ها

محمد علی حکیم در ‫۱۲ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۱، ساعت ۱۷:۳۶ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷:

فرمایشِ دوست گرامی، جناب «حامد» نیز صحیح است:
نگارش «چه» به جای «چو» اشتباه است و معنای رباعی را ناقص و گنگ می کند.

سعید در ‫۱۲ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۱، ساعت ۱۷:۳۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰ - بیان آنک کشتن و زهر دادن مرد زرگر به اشارت الهی بود نه به هوای نفس و تامل فاسد:

سلام
داستان گرچه طولانی ولی بسیار شیرین و آموزنده بود
پاینده و پیروز باشید
و باید از توضیح زیبا و خالی از غرض کسی خودش را ناشناس معرفی کرده هم تشکر کنم ، استفاده بردم.

محمد علی حکیم در ‫۱۲ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۱، ساعت ۱۷:۳۱ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷:

مصرع آخر بدینگونه صحیح است:
یا من بودی منت نمی‌دانستم
این رباعی را بسیار قبل در یکی از مجلات مطبوعه ی زمان سابق دیده بودم، و زیبایی آن، باعث گردید تا کنون در ذهن نقش بندد. نگارش «یا» به صورت «با» باعث یکی شدنِ مصرع های اول و چهارم می شود که ناسره است.
علاوه بر آن نهایت ذوق شاعر در مصرع چهارم نمایانده می شود که با گذاشتن «ی» به جای «ب» در مصرع آخر، اصلِ رباعی و ذوق والای این عارف کامل نمایان می گردد.

ذبیح الله بدری در ‫۱۲ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۱، ساعت ۱۴:۳۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۱:

بیت اول مبر حاجت به نزدیک ترشروی که از روی بدش افسرده گردی صحیح تر است .

حمیده نیک سرشت در ‫۱۲ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۱، ساعت ۰۹:۳۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵:

تو آلبوم الکی محسن نامجو اینو با عنوان "هوشم ببر" خوانده.عالیه!

محمدرضا خلجی در ‫۱۲ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۱، ساعت ۰۷:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۰:

آقای سید حمیدرضا برقعی در شعری که در وصف حضرت علی سروده اند با تضمین بیت اول این شعر حضرت خواجه در مورد حضرت علی استفاده نموده اند که بسیار جالب است و اینم شعر در مجموعه گنجور موجود است. دوستان به آن مراجعه نمایند.

امیر در ‫۱۲ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۱، ساعت ۰۷:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۳ - آتش افتادن در شهر به ایام عمر رضی الله عنه:

آب می‌ترسید و از آن می‌شگفت صحیح است.به اشتباه شکفت نوشته شده

عبدالعزیز در ‫۱۲ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۱، ساعت ۱۶:۳۶ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۴ - در قناعت و آزادگی:

ضبط صحیح مصرع دوم بیت ماقبل آخر بصورت ذیل است
احسان آنست و آن, نه آسان است
به این شکل که شما آورده اید معنی بیت معکوس میشود

محمود در ‫۱۲ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۱، ساعت ۱۶:۳۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۳:

من نمی دونم این بدبخت باید چه جوری می نوشت دیگه که بگه بابا من می می خوام

حمید فرخ در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۱، ساعت ۱۰:۲۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸۶:

بیت دوم: زبن گلستان نادرست و «زین گلستان» درست است.

کامران کمیلی پور در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۱، ساعت ۲۲:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳۴:

با سلام.
در بیت 15 مصرع دوم کلمه کردگار اول باید به گردکار اصلاح شود. چرا که اکنون معنی آن غلط یا حتی کفرآمیز است. اما اگر به صورت:
چون گردکار گشتی با کردگار گشتی
اصلاح گردد معنی آن صحیح می شود.
این اصلاح با توجه به قرائت صوتی دکتر سروش در مجموع رسول آفتاب پیشنهاد می گردد.

مسعود صابری در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۱، ساعت ۲۲:۲۶ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:

با سلام و تشکر فراوان. با این قافیه و رذیف شاعر کمتر شناخته شده حریف جندقی خوئی که در دوران قاجار می زیست یعنی پس از هاتف غزلی دارد که ابیات آن شاید زیباتر از ابیات هاتف باشد :

‫نبود آن طره دوش ازباد...گاهی راست گاهی کج‬‬‬‬‬‬‬‬‬
که تاب زلف خود می داد...گاهی راست گاهی کج
نه گیسوی تو بود از باد...گاهی راست گاهی کج
که سنبل خیزد از ینیاد...گاهی راست گاهی کج
به مجلس دوش ساقی بود و عکس از زلف و قد او
به جام باده می افتاد...گاهی راست گاهی کج
زند از چشم و ابرو هرزمان آن ترک عاشق کش
به جام ناوک بیداد....گاهی راست گاهی کج
زند ناوک به جانم گاهی از چشم وگهی زابرو
بلی تیر افکندصیاد...گاهی راست گاهی کج
قد ساقی نه از مستی بود برهر طرف مایل
که باشد جنبش شمشاد....گاهی راست گاهی کج
قیامت آن زمان باشد که بهر رقص در مجلس
شود آن دلبر نوشاد....گاهی راست گاهی کج
زآهم گر چمد آن گلبن رعنا.عجب نبود
که گردد شاخ گل از باد...گاهی راست گاهی کج
دل خلقی پریشان شد زبس آن کج کله برسر
کلاه دلبری بنهاد....گاهی راست گاهی کج
کشد چون نقش شیرین از پی تنظیم او گردد
به کوه بیستون فرهاد...گاهی راست گاهی کج
به گلشن دوش می آمد ز صهبا سرخوش از هرسو
چو زلف خویش می افتاد...گاهی راست گاهی کج
(حریف)از بسکه بودم درخیال قد و زلف او
ردیف این غزل افتاد ...گاهی راست گاهی کج

ناشناس در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۱، ساعت ۱۸:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۲:

چه سوزهاست نهانی درون سینه ام

محمدرضا نعمت‌اللهی در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۱، ساعت ۱۴:۰۵ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳:

با تقدیم احترام
فکر کنم مصراع اول بیت ششم باید به این صورت اصلاح شود:
یک جرعه - آن - مست کند هر دو جهان را
..
با تشکر از سایت خوبتان

majid در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۱، ساعت ۱۱:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۴:

عجب غزلی گفته

ملیکا حقانی در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۱، ساعت ۲۲:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶:

در نسخه ی اهتمام جلالی نائینی و نذیر احمد سطر پنحم این غزل مستقبلی از سعدی آورده شده است .
ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی ( مصرع اول )

رهگذر در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۱، ساعت ۲۱:۲۹ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۸۲۳:

متن کامل شعر:

بــــه تــــیـــغ از ســــر بــــی مـــغـــز آرزو نـــرود
که بوی باده به یک شستن از کدو نرود
بـــه پـــیــر مــیــکـــده هــر کـــس ارادتـــی دارد
بــه آســتــان خــرابــات بــی وضـو نـرود
ز پــنـبــه ســر مــیـنـا بــه حــلــقــم آب چــکــان
کــه بــی شــراب مـرا آب در گــلـو نـرود
هـمـیـشـه مـنـفـعـل از خــوی خــودبــود بــدخـو
کــه زردی آتــش ســوزنــده را زرو نــرود
ســراب تــشــنـه لـبــان را کــنـد بــیـابــان مـرگ
خــوشـا دلـی کـه بــه دنـبــال آرزو نـرود
بــه جــوی خــویـشـتــن ایـن آب بــرنـمـی گـردد
بــهـوش بــاش کــه چــهــره آبــرو نــرود
ز وصـــل کـــم نــشـــود خـــارخـــار درد طـــلــب
کــه در مــحــیـط روانـی ز آب جــو نــرود
کــشــیــده دار ز ســـودایــیــان عــشـــق زبـــان
بـه شانه پـیچ وخم از زلف مشکبـو نرود
مـنـم کـه قـسـمـتـم از تـیـغ یـار خـمـیـازه اسـت
و گـرنه تـشـنه کـسـی از کـنار جـو نرود
نــشـــاط فــرش بـــود در حـــریــم تـــنــگــدلــان
ز هیچ غـنچـه نشـکـفـتـه رنگ وبـو نرود
ز ســفــلـگـان کــهـنـســال چــشــم جــود مـدار
که چـون سـفال شـود کهنه آب ازو نرود
نـمـی شـونـد خـسـیـسـان بـه مـال زاهـل کـرم
بـه بـاده کـوتـهـی دسـت از سـبـو نـرود
چه شد که گرم سخن ساخته است عشق مرا
شـکر ز خـاطـر طـوطـی بـه گفتـگو نرود
شـــکــر بـــه شــیــر گــراز مــهــر دایــه آمــیــزد
بــهـانـه از دل طــفـل بــهـانـه جــو نـرود
چــــو مـــوج صـــائب اگـــر پــــربــــرآورد غـــواص
نمی رسـدبـه گهر تـا بـه خـود فـرو نرود

ناشناس در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۱، ساعت ۲۱:۰۹ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۵ - وله فی مرثیه امام حسین بن علی علیه التحیة والثناء:

خیلی خیلی ممنون از کاری که می کنید

محسن زارع در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۱، ساعت ۱۸:۱۷ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:

عیسی نماد روح پاک و خر نماد جسم است

فرزانه در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۱، ساعت ۱۶:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰۷:

در منابع کهن تر آورده شده که این شعر در اشاره به واقعه حمله مغول سروده شده ولی در واقع به حقیقتی عامتر تعلق دارد.
صرف استفاده از کربلا توصیفگری آن واقعه را نمیشناساند کما اینکه هرکجا نام لیلی و مجنون و بیستون آورده شود صرفا توصیف داستان لیلی و مجنون یا بیستون توصیفگر قصه شیرین و فرهاد نیست.
دشت کربلایی می تواند خاک ایران باشد.
سربلند باشید
روزگار خوش

۱
۴۹۴۷
۴۹۴۸
۴۹۴۹
۴۹۵۰
۴۹۵۱
۵۲۶۶