محمد در ۱۲ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰ - بیان آنک کشتن و زهر دادن مرد زرگر به اشارت الهی بود نه به هوای نفس و تامل فاسد:
به نظر بنده فقط برای ارامش بسیار مفید است زیرا ما در طول زندگیمان همواره در قضاوت غلط هستیم و شرلیط دیگران را درک نمیکنیم
ناشناس در ۱۲ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۱۶ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » گردش دوران [۵۶-۳۵] » رباعی ۴۱:
بسیار زیباست
محمدرضا در ۱۲ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۲:۵۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش:
به نقل از هوشنگ طیار ، از شاگردان و دوستان شهریار :
بهجت آباد سابق بر این تفرجگاه تهران بود و مثل امروز آپارتمان سازی نشده بود. این محل، جایی بود که بیشتر اوقات شهریار با دختر برای گردش آنجا میرفت. بعد ازاینکه دختر ازدواج میکند، شهریار یک روز سیزده بدر برای زنده کردن خاطرات آنجا میرود و دختر هم با شوهر و بچه آنجا می آیند. شهریار با دختر روبرو میشود و این غزل را آنجا میسراید:
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۵۵ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۲ - دیدن گرشاسب بر همن رومی را و پرسیدن ازو:
کازه یعنی کپر و فارسی است البته همین کلمه به انگلیسی تلفظ نزد یکی دارد اما کازابلانکا یعنی خانه سفید و کازا یعنی سفید و فارسی است بلانک یعنی سفید و به فرانسه بلانش و بلک به فارسی و black به انگلیسی هم در این داستان واردند
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۵۰ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۱ - رسیدن گرشاسب به قرطبه:
ستودان یعنی مغاک و گور پیوندی با ستودن که مدح باشد و در مراسم ترحیم هست ندارد بلکه ستودان همان استودان یعنی استخوان دان است یعنی جایی که تن ها را برای خورده شده به پرندگان شکاری میسپاردند چون به مرده نمی بایست دست زد و گر نه ششتار نسا واجب می شده ، ششتار غسل
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۴۴ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۱ - رسیدن گرشاسب به قرطبه:
غلیژن و غلیرن همان گل و لأی است
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۳۸ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۹ - برون آوردن شاه قیروان لشگر به جنگ:
بختی و بیسر اک شتر هستند
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۳۳ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۹ - برون آوردن شاه قیروان لشگر به جنگ:
بسباس به فارسی یعنی بی بها و ناچیز ویا به گفت اسدی نچیز و به عربی گیا هی است
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۱۸ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۶ - آگاهی شاه قیروان از رسیدن گرشاسب:
به اسانی و پیوسته بجای خسته کلمه سته را اورده یعنی ستوه
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۱۶ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۶ - آگاهی شاه قیروان از رسیدن گرشاسب:
دیوانه خود حکایتی دارد یعنی منسوب به دیو یعنی دیو که جن است، دیوانه می شود پیوسته به دیوان و جالب است در عربی هم از جن مجنون با معنی دیوانه ساخته شده است ولی به عربی جن اسم جمع است
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۱۲ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۶ - آگاهی شاه قیروان از رسیدن گرشاسب:
برای تنظیم کردن به فارسی کوک کردن و سازیدن و ساز دادن و ساماندهی و طراز یدن را داریم فکر میکنم ترازیدن بهتر باشد نوشته شود اما علامه با ط اورده است ، طرز هم باید ترز شود در نگارش
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۵۲ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۳ - رفتن گرشاسب به جنگ شاه لاقطه و دیدن شگفتی ها:
جبیره یعنی اماده شدن و انجمن شدن گرد امدن برای کاری مهم فارسیست اما جبیره عربی چوبهای کوچک برای بستن شکستگیست برای مجبرین که شکسته بند هستند
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۴۶ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۲ - آمدن ضحاک به دیدن گرشاسب و صفت نخچیرگاه:
وشی در لغت فرس اسدی به معنای سرخ اورده شده و فارسی دانسته شده البته خوشی هم معنی میدهد
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۴۲ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۲ - آمدن ضحاک به دیدن گرشاسب و صفت نخچیرگاه:
انجا که گفته زاغ زیغ دارد و ماغ میغ شده ، زیغ از جمله بیماری های دل است از بر گشتن از راه حق به عربی البته اما به فارسی زیغ حصیر است و بوریا و ماغ هم مرغ ابی سیاه است که لشگر مرغ أبیها را به ابر سیاه مانند کرده است
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۳۴ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۲ - آمدن ضحاک به دیدن گرشاسب و صفت نخچیرگاه:
Sphere با سپهر همریشه است زیرا سپهر گرد است و sphere گرد معنی می دهد
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۲۵ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۰ - پند دادن اثرط گرشاسب را:
دوشیزه یعنی دوشنده زیرا نیاکانمان باورداشتند که ان که بر پستان گاو و دام دست میزند باید شوی نا کرده باشد دختر فارسی و توختر ألمانی هم چنینند
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۱۹ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۹ - نشستن گرشاسب بر تخت کابل:
زهه به معنی زاداوری یا زمان زاداوری است زه همان اب است که زه مرد را شوس میگویند و ویا شوسر . اما در باره زهار قبلا گمان می کردند یعنی زه اورنده یعنی سامانه ای از بدن که اب و زه زاداوری را می اورد اما با مقاله ای که اقای آشوری منتشر کردند در تارنمای خود استدلال کردند که زهار موی معنی میدهد چون فردوسی گفته اند اسبان اهخته زهار و یا شیران اهخته زهار و می دانیم انچه میان این دو جانور به هنگام رزمیدن اهیخته می گردد و کشیده میشود یال این جانوران است که اسبان و شیران براغالیده به جنگ بش و یالشان می ایستد و برای ازرمداشت از ذکر نام اندام زاداوری فقط نام موی بر ان گذاشته اند چون روشن است موی بر عانه (انه) می روید با سپاس از استدلال جناب آشوری
علیرضا در ۱۲ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۰۸ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۷ - رسیدن گرشاسب به یاری اثرط و شبیخون او:
غنودن به معنی مقدمات خواب و به اصطلاح گرم شدن چشم و چرت زدن
امین کیخا در ۱۲ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۰۳ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۹ - نشستن گرشاسب بر تخت کابل:
شوم بهر یعنی بدبخت البته شور بهر هم همین معنی را دارد
ع.اذانی در ۱۲ سال قبل، پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۰۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش: