گنجور

حاشیه‌ها

عطا در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۳ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۴۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:

دوستان اگر کمی بر رباعیات دیگر این شاعر دقت کنند و اصل خیام رو بشناسن معنی شعر کاملا مشخص خواهد بود و مطلبی که اینجا هست از نظر اسلام می و باده نوشی حرام است پس هیچ وقت مقیم پیاله آیه ای نخواهد بود ولی در عرفان و رسم می نوشی و خلوص نیت می نوش معمولا سلامتی و جمله ای عارفانه ای بیان می شود مثال: به سلامتی تمام مادران پاک زمین که رنج فرزند کشیدند اما حال نیستن. به نظر من منظور از آیه مقیم پیله همین جمله عارفانه می باشد که همیشه در جمع می نوشان بیان می شود ولی قرآن به دلیل عربی بودن و مشکل در درک مفهوم آن و اجبار در شرع گاه گاه خوانده می شود پس دوستانی که حاشیه های طابع اسلام تفسیر می کنن باید اشتباه باشد. هم بر اصل شاعر باید دقت کرد هم بدون حاشیه طابع باید تفسیر کرد.

امید در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۳ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳:

ترکیب درک مفاهیم اسلامی و هوش ایرانی = حافظ شیرین سخن

شکوه در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۳ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۰:

شاید در پی خلق یک آیرونی بوده

شکوه در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۳ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸:

بیت چهارم خیلی زیباست و بازی در آن به دو معنی به کار رفته ،یکی همان بازی و شوخی و دیگری باز یا شاهین

شکوه در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۳ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۲۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸:

هلاک را هولک میگفته اند و آنرا اسدی آورده و البته یک هولک دیگر هست نیز که ان هم بود به معنی مویز

جاری در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۵۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۲۷ - حکایت پدر بخیل و پسر لاابالی:

در متن کلیات سعدی باهتمام محمد علی فروغی، این مصراع (چو چشمار و آنگه خورند از تو سیر) بگونه زیر آمده است: چو خشم آری آنگه خورند از تو سیر.
با توجه به انکه چشمار معنی معینی ندارد، «خشم آری» درست تر بنظر می رسد.

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۲۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۵۷:

با درود بر روان ابوسعید درست می فرمایید شماری باور دارند که بیشترسرودهای زیر نام ابوسعید ریومند و مشکوک هستند

رضاسامی در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۳۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۵۷:

من قبلا این شعر رو بدون ذکر نام شاعر خونده بودم اما از لحاظ سبک و زبان بعید می دونم که از ابوسعید باشه.بیشتر به اشعار سنتی گراهای معاصر می خوره.

shakaib Salik در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۰۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰۴:

بیت آخر یا مقطع در دیان چاپ کابل که اعتبار بیشتری دارد چنین آمده است:
عمرها بیدل زچشم خلق پنهان زیستیم
عشق خواهد خاک ما را گنج این ویرانه‌ کرد

ناشناس در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۰:

بهتر نبود مصرع (کی زآب چشم او ترشودای بحر تا زانوی او) به این شکل تصحیح شود؟
"کی زآب چشمش تر شود ای بحر تا زانوی او"

ناهید در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:

ببخشید اون بیتی که نوشتید "ای یاد توام درمان در بستر ناکامی"، درستش "ای یاد توام درمان در بستر بیماری" نیست؟

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۵۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۹:

اگر من در ادب اموزی نوجوانان سنجه بودم ، فرمان می دادم که نوشتار سعدی را خانی و بن مایه اموزه ها کنند . امرزیده باد سعدی شیرین سخن ! که هر چه برخوانی روان تر از او نیست که نیست .

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۴۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱۴:

برادرم هارون نیک امدی ، آری نوشته هایت را می خوانم و می خوانند درود به تو و بیدل و نیکمردان دری گوی

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۴۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۳۱:

اما انچه سرورمان سهروردی فرموده اند به یاری تافت نورهای یزدانی اماده شده است و برای نمونه ایشان گفته اند که اسفندیار از این کور شد که کوردل بود و رستم هر چه خواست بر دل او نور راستی را بتاباند نشد پس سیمرغ دستور داد که چو بی که برای تم ( اب مروارید) چشم نیکو بوده است در چشمش کنند که همان چوب گز بوده است که سوخته ان کاربری پزشکی داشته است . بهر سو ، هر چند گاهی بر مرگ سفندارمذ می روهم و می مویم ولی رستم نشان پاترم( ملت) ایران است و چاره ای نیست بر انچه مردم کنند باید شکیبید.

انجنیر محمد هارون در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۵۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱۴:

با معذرت شماره غزل را در فوق اشتباه کرده ام شماره آن 2014 است.

انجنیر محمد هارون در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۵۱ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱۴:

هر چند در زدن و نظر دادن در ابیات حضرت ابوالمعانی بیدل دور از حق و امتیاز من است. اما با نهایت محبتی که به ابیات این بزرگ مرد دارم گاه گاهی به این سایت ارزشمند شما سری میزنم . که اکنون به غزل شماره 214 متوجه شدم که در مقطعه (ندانم از هوسها رست شستم یا حنا بستم) آمد است باید بجای کلمه رست درست تصحیح گردد. بعید از لطف تان نخواهد بود.
از زحمت کشی های پرمعرفت شما اظهار قدر دانی نموده تشکر میکنم

ناشناس در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۷:۳۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۹:

کسی که طعم زبان عسل نمی فهمد
تو هرچه هم که بخوانی غزل نمی فهمد
حکایت نرود میخ آهنین در سنگ
نگو به سنگ که ضرب المثل نمی فهمد
کسی که صنعت شبیح را نمی داند
رکوع ماه و طواف زحل نمی فهمد
میان آینه و آب و شانه و گیسو
لطیفه ایست که آنرا کچل نمی فهمد
حدیث شعر به پایان نمی رسد ،‌اما
هزار حیف که این را اجل نمی فهمد

جواد در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۶:۰۰ دربارهٔ حافظ » مثنوی (الا ای آهوی وحشی):

«دو تنها و دو سرگردان، دو بی‌کس»
ز خود بیگانه، از هستی رمیده،
ازین بی‌درد مردم، رونهفته،
شرنگ ناامیدی‌ها چشیده
.
.
.
«دو تنها و دو سرگردان، دو بی‌کس»
به خلوتگاه جان، با هم نشستند،
زبان بی‌زبانی را گشودند،
سکوت جاودانی را شکستند
(فریدون مشیری، سه دفتر، دریای نگاه)

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۲۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۳۱:

سانتا أریانا گویند کسان که چند زردشت بوده اند و انکه به اتشکده جان داده وارتوش بوده و زردشت فرگان ( اصلی) أنست که با دارای سوم هم زمان بوده است کسانی هم او را تا شش هزار سال پس می برند .

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۱۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۱۸ - حکایت حاتم اصم:

حاتم به دهشگری دانسته بوده است ولی اینکه همه نیکیها را در یک تن انجمن کنیم از ویژگیهای ماست گمانمندم که او نانیوشا بوده باشد از خانواده و تیره او هنوز در اهواز زندگی می کنند و مردم مهربانی هستند .رویهمرفته نانیوش بودن برای یک هرزه باد انهم برای پانزده سال !

۱
۴۸۱۴
۴۸۱۵
۴۸۱۶
۴۸۱۷
۴۸۱۸
۵۴۱۶