مرتضی (باران) در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۱۲ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۸۴:
کیمخت ، کیمخ
- پوست دباغی شده
- پارچه ی زبر و پشمین " " ( شاید محل پیچیدن و ور آمدن خمیر) " "
سالار در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵:
گروه اوهام اکثر غزلیات حافظ رو همراه با اهنگ خوندند
، این غزل رو هم همینطور
اگر علاقه به دانلود داشتید کافیه سرچ کنید اوهام لب لعل اش
محمد رضا در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۵۰ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴۴ - جواب:
جهان کل است و در هر طرفةالعین
عدم گردد و لا یبقی زمانین
دگر باره شود پیدا جهانی
به هر لحظه زمین و آسمانی
عین بیت ارتباط عجیبی با فیزیک کوانتومی داره.
behzad در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸:
سلام
نمیدونم چرا سعدی تو بیت ده و یازده به جای کلمه ی الا حتی به کار نبرده
روحش شاد غزل بسیار زیبایی بود
م. کریم دهقان در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۲۴ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - بویِ جویِ مولیان آیَد هَمی:
با درود برهمه دوستان گران ارج
من فکر می کنم که بوی جوی نوعی از حس آمیزی هست و نگاه واقع نگری درست نمی نماید. چون ترجیح قدما تا واقع نگری بیشتر به نگاه هنری و تخیلی و حس انگاری ادبی بوده است.
با عرض حرمت به همه بزرگان
ناشناس در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵:
کلمه نظاره گو در بیت نهم اشتباه است
باید کلمه نظاره گر جایگزین شود
کنجکاو در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۱ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دلآزار:
از سر کوی تو با دیده تر خواهم رفت
چهره آلوده به خوناب جگر خواهم رفت
تا نظر میکنی از پیش نظر خواهم رفت
گر نرفتم ز درت شام ، سحر خواهم رفت
نه که این بار چو هر بار دگر خواهم رفت
نیست بازآمدنم باز اگر خواهم رفت
من اینو خیلی دوست دارم اما معنی این مصرع رو نمیفهمم. کسی میتونه اینو معنی کنه؟
تا نظر میکنی از پیش نظر خواهم رفت؟؟
رضا در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷:
بله دیدم اشتباه متوجه شدم
اما تاریخ تولد رو تو سایت ویکی پیدیا ببنید 200 سال فاصله دارند از هم
سجاد در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲:
بابت خلق این شاهکار از شما ممنونم جناب استاد شجریان
lyam در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۱:
درود بر شما جناب کائنی عزیز
با احترام
از جمله ی آخر بنده:
”و این خود بزرگ بینی انسان را نهایتی نیست“
نرنجید منظورم این بود که ما خود را اشرف مخلوقات عالم می انگاریم ولی بسیاری از حیوانات از بسیاری از انسانها برترند
ممنونم که برایم جواب نوشتید
موفق باشید
لیام
lyam در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۰:
هرگز از شاخ بید بر نخورم
با تو من روزگار سر نکنم
تو نه آنی که شکر افشانی
هرگز از بوریا شکر نخورم
خارستان
لیام
lyam در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۰:
آن یکی گفتا به نادانی که هان
تاچه حد آموختی ای نکته دان
گفت ای نادان ندانی دکترم
از علوم عالی و دانی پرم
گفت این پیداست از الفاظ تو
آن کلام و گفتگوی ناز تو
لیام
حمید کائنی در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۱:
جناب لیام، معنی در لحظه زندگی کردن را انجام کار درست در آن لحظه نوشته بودم. آن میتواند کاری مربوط به آینده باشد که همانگونه که فرمودید حیوانات انجام داده و تمامش میکنند. اما بیشتر ما انسانها به خاطر مدام پرداختن به اندیشه های بیهوده و َپرکارَ کردن ذهنمان، توانایی انجام کار درست در لحظه را در نداریم. سپس به خاطر انجام ندادن دچار اضطراب و کم کم به دنبالش دچار افسردگی و خشم و عصبانیت و بیماری میشوییم. جمله آخر شما گویای برداشتی نادرست از نوشتارم بود. در صورت امکان، خواهشمندم بازنگری فرمایید. درود بر مولوی که با در کنار گذاشتن چند واژه، آنچه را که تنها چند دهه است که در کلاسهای روانشناسی دانشگاهها آموزش میدهند را بیان میکند. آنهم چنان هنرمندانه که انسان نشسته را احساس پرواز میدهد.
lyam در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۰:
تو ابله خوانده ای آن جان جان را
حکیمان و بزرگان ، افسران را
به خشنودی کشیدی ابلهان را
بتر زانی که خواهم گفت آنرا
زشتستان
لیام
لیلا در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۵۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:
در بیت اول واژه ی خار غلط است و درست آن خاک و در بیت دوم لوح معاصی صحیح میباشد بجای حرف معاصی.
لیلا در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:
عاشق این شعرم...پر از انگیزه مشم و روحم تازه میشه.ممنون
lyam در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶:
جناب حمید رضا درانی
با درود
بنده هرچه نگاه کردم در اشعار سعدی شخصی به عنوان قصاب عاشقان نیافتم
تنها در یک بیت عاشق را چون گوسفندی دردست قصاب دانسته :
شب هجران دوست ظلمانیست
ور برآید هزار مهتابش
برود جان مستمند از تن
نرود مهر مهر احبابش
سعدیا گوسفند قربانی
به که نالد ز دست قصابش
که با قصاب عاشقان بسیار تفاوت دارد.
با احترام
لیام
آیناز در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۰۵ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » بلالی باش:
بیت ششم مصراع دوم اصلا معنی نمیده که، باید اینطوری میشد:
قوربانام او آلا گوزه، حیرانام او قلم گاشا
محدثه در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۰۴ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دلآزار:
من این شعرو وقتی کلاس دوم راهنمایی بودم میخوندم چقدر بچه بودام
ولی این زیبا ترین شعر دنیاست من این شعرو روزها خوندم واشک ریختم به خاطریک دوست داشتن دوران بچه گی ولی العانم میخونم اشکام میاد نمیدونم چرا شاید به خاطر اون عشقه
رضا گودرزی در ۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۱۶ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱: