گنجور

حاشیه‌ها

مجتبی خراسانی در ‫۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۹ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۹ - جواب:

بسم الله الرحمن الرحیم
چو کفر و دین بُود قایم به هستی
بُود توحید عینِ بت پرستی
گاه سالک در برخی از حالات سیر ، سخنانی می گوید که اگر در غیر آن حال بگوید ، کفر است . شاید این بیت نجم الدین هم شبیه به آن ها باشد. خلاصه می خواهد بگوید: معشوق را بی مظهر و در کنار از مظهر نمی توان مشاهده نمود ، لذا تا وقتی دیدن است ، مظهر هم وجود دارد . بنابراین ، تا وقتی که شخص خود را به کلی از دست نداده است ، دیدن محبوب عین بت پرستی است ؛ و وقتی به شهود فنای خویش نایل شود ، دیگر غیری در دیدۀ دل او نمی ماند تا بت پرستی باشد.
خانم روفیا ، دوست گرامی ، دستم بر دامانت خواهش می کنم ، عرفان را بی خیال شوید. اگر هم می خواهید قدم در این راه بزنید باید آن دو کتاب را که معرفی کردم ، با استاد بخوانید . من هم ده سال است که در خانه کتاب قانون شیخ الرئیس ابوعلی سینا ،علیه الرحمه، را دارم و می خوانم و استاد طب سنتی را هم دیده ام ، دلیل نمی شود که در این تخصص اظهار نظر کنم . حقیر با ترس به کتب عرفانی نزدیک می شوم ، بارها عرض کردم ، صعب و دشوار است ، همین طهماسب قلی خان وحدت کرمانشاهی ،رحمة الله علیه، حدودا شصت غزل دارد و شاید ظاهرا ساده و سهل به نظر برسد ، ولی حقیر از درک آن عاجز است و نمی فهمد ، که ایشان در تجربیات عرفانی خود چه مطلبی را بیان می کنند ! من همانند شما بسیار دیده ام ، این که علاقه مند هستید جای شکر دارد . والله قسم ، من ، ادعایی و تکبری ندارم ، به تعبیر امیرمؤمنان علی ،علیه السلام، که می فرماید: «ما لإبن آدم و الفخر، اوله نطفة و آخره جیفة»= فرزند آدم را با فخر و تکبر چکار ! کسی که اولش آب گندیده و آخرش مردار بو گرفته است !
اگر تذکری هم داده ام از سر محبت و صلاح بوده است که علاقه مندان دچار گمراهی نشوند. البته حقیر خودش در گمراهی آشکار به سر می برد !
والعاقبة للمتقین والسلام

روفیا در ‫۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

از اینکه قبول زحمت فرمودید سپاسگزارم و حقیقتا از حضرتعالی تقاضای حکمیت ندارم . چرا که بنده بارها به این نتیجه رسیده ام اینکه دیگران را ملامت کنم یا انتظار داشته باشم چنین کنند و چنان نکنند بی معنی و بیفایده است . فقط یک چیز را باید بدانم . من باید چه کنم و چه نکنم .
بارها و بارها این نیم بیت :
مباش در پی ازار و هر چه خواهی کن ...
را به بوته ازمایش گزاردم و هر بار در کمال شگفتی دیدم به عنوان یک قاعده خدشه ناپذیر همواره کار می کند و سراسر برکت و خلاقیت است . لذا انرا سر لوحه زندگی خود قرار داده و با درجه حساسیت بالایی در پرهیز از ازردن خلق روزگارم را در صلح سپری میکنم . حال نیز تنها دغدغه ام این است که مبادا پای از یگانه خط قرمز زندگیم فراتر نهاده دلی را ازرده باشم . انتظار ندارم قضاوت کنید دوست گرامی مشترکمان را چه این مقوله به خود ایشان مربوط است . می خواهم اگر خطایی از حقیر سر زده بی هیچ مسامحه ای خاطرنشان سازید تا هم در اصلاحش بکوشم و هم حق پایمال شده را ادا کنم . سپاسگزارم .

احمد رحمت بر در ‫۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۲۲ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در شکایت از حبس و بند و مدح عظیم الروم عز الدوله قیصر:

باسلام و خسته نباشید.
به نظر می‌رسد در بیت 34، مصرع اول به این صورت نوشته شود بهتر است:
«چه گوئی کآستان کفر جویم»
بنده با جستجو در اینترنت دیدم که در بعضی سایت‌ها به صورت بالا نوشته شده است و از لحاظ وزن و معنا بهتر است.

روفیا در ‫۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۴۶ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۷ - جواب:

بیت دیگری از همین استاد بزرگوار درباره ممکن و واجب :
چو ممکن گرد امکان برفشاند
به جز واجب دگر چیزی نماند
امکان به گرد و خاکی تشبیه شده که هستی ما را در بر گرفته و همان ماهیت های محدود کننده است و اگر خود را از انها بتکانیم تنها هستی می ماند هستی بدون گرد و غبار ...

روفیا در ‫۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۲۰ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۹ - جواب:

خود ثنا گفتن ز من ترک ثناست
کاین دلیل هستی و هستی خطاست

روفیا در ‫۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۱۵ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴۵ - تمثیل در بیان اقسام مرگ و ظهور اطوار قیامت در لحظهٔ مرگ:

سلام اسماعیل گرامی و سایر دوستان
لطفا در صورت امکان توضیح دهید حرکت جوهری یعنی چه ؟ سپاسگزارم .

بهزاد پاکروح در ‫۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۳۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲:

روایت زیر از این رباعی، درست تر به نظر می آید:
چون عهده نمی شود کسی فردا را
حالی خوش کن تو این دل شیدا را
می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد ما را

روفیا در ‫۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۳۶ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۵ - جواب:

دو خطوه بیش نبود راه سالک
اگرچه دارد ان چندین مهالک
حدود 15 سال است که گلشن راز می خوانم و بدان می اندیشم و در جلسات تفسیر ان برای 80 ساعت حضور داشتم .
ولی هرگز مفهوم این بیت را به این خوبی نفهمیدم .
دو گام بیش نیست راه سالک ولی مهلکه بسیار دارد .
مهلکه تمسخر مهلکه تکبر مهلکه توهین مهلکه تحقیر مهلکه خشم مهلکه مردم ازاری مهلکه لذت از تحسین مردم ...
همه سالکیم همه در راهی گام بر میداریم همه تشنه حقیقتیم ولی باید از وجود این مهلکه ها اگاه باشیم ...
حقیقت انگاه ارزشمند است که در خدمت مردم باشد . اگر حقیقتی در خدمت مردم نیست حقیقت نیست . پس اگر در راه فهم حقیقت دلی را ازردیم به بیراهه رفته ایم .
اینکه خداوند خدمت به خلق را برترین عبادت ها خوانده است یعنی چه ؟ ایا چیزی غیر از ارزش والای نفوس انسانی را متذکر میشود ؟
بنده چندین بار کامنت های کودکانه ام را خواندم تا اگر تمسخر و توهینی در ان بود از دوست گرامی ام اقای خراسانی عذرخواهی کنم . ولی چیزی نیافتم . لطفا خود شما راهنمایی ام کنید که کجا اصولی را که به درستی انها باور دارم مثل اصل محترم بودن همه انسان ها زیر پا گذاشته ام .

حسین فلاح در ‫۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶۳:

فرمایش دوستان مـتین
ولی:
بهشتم جان شیرین را که می‌سوزد برای تو
را آقای قربانی میخوانند:
نهادم جان شیرین را که می‌سوزد برای تو !
***
هِـشتن یعنی فروگذاشتن
بـهشتم یعنی فروگذاشتم.
***
نهادم کاملن بی معنی ست. متأسفانه!

حمیدرضا در ‫۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۹:

اصل شعربایداینچنین باشد:
من مست وتودیوانه مارا که بردخانه
صدربارتوراگفتم کم خوردوسه پیمانه.......
کلا شعری ک شماپست گذاشتید بیت اولش دچار افت آهنگی وکاملا مشهودی شده،
لطفا توضیح بدید ب خاطر این کار؟؟

مجتبی خراسانی در ‫۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۵۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱:

بسم الله الرحمن الرحیم
اگر تندبادی برآید ز کنج
به خاک افگند نارسیده ترنج
در نسخۀ ژول مول فرانسوی ، گنج آمده و بیت دوم داستان است. در ابتدای نسخه ژول مول این بیت آمده است :
کنون رزم سهراب و رستم شنو
دگرها شنیدستی این هم شنو
دوستان اشاره کرده اند به براعت استهلال ، پیش‌ زمینۀ مطلب اصلی می باشد.
تندباد : باد تند (استعاره از حوادث فاجعه آمیز داستان)
کُنج : به ضم اول به معنی بیغوله و گوشه ، و یا رود و ناحیه ای در هندوستان . این کلمه را به فتح اول هم می توان خواند و آن همان گنگ می باشد که در آغاز نام جایی در کشور سغد بوده و سپس این نام به همه کشور سغد داده شده است . در این صورت اگر به خاک افکنده شدن ترنج نارسیده را اشاره به کشته شدن سهراب بدانیم ، بر آمدن تند باد از کنج (یا گنگ) هم می تواند اشاره ای به آمدن سپاه افراسیاب باشد.
تُرُنج : میوه ای است معروف که پوست آن را مربا می سازند و به فتح ثانی هم گفته اند.
نارسیده تُرُنج : ترکیب وصفی مقلوب : تُرُنج نارسیده (استعاره از سهراب) اگر طوفانی از گوشه ای برخیزد (حادثه ای واقع شود) ترنج نارسیده ای (سهراب) را به خاک افکند ؛ بیت موقوف المعانی است.
والسلام

داراب در ‫۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۲۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:

معلمت همه شوخی و دلبری آموخت
به دوستیت وصیت نکرد و دلداری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۶۲

سپهر فارابی در ‫۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:

جناب شمس
استاد هستی،باش.عارف هستی،باش.درویش هستی،باش.شعر شناس هستی
باش خدا شناس و کیهان شناس هستی باش...اما بدان که ناسا شناس نیستی.
میفرمایید که:
"وچنانچه میدانید این سازمان عظیم علوم فضایی بیش از آنکه آمریکایی باشد ایرانیست که لشکری از دانشمندان و فیزیک دانان و ستاره شناسان و مهندسین عالیمقام ایرانی بواقع آن را اداره میکنند که این حقیقت اگر چه پنهان داشته شده و تنها به معرفی نوک این کوه یخ عظیم بسنده شذه اما موجب فخر و غرور نژاد پاک ایرانی است"
خدمتتان عرض کنم که فرمایش شما به هیچ وجه صحیح نیست.
لطفی کنید و قبل از حرف زدن مقداری تحقیق کنید.گپ و گال شما
نیمی در نا آگاهی مطلق و نیمی در تعصب ریشه دارد.
اوامری در دیار ناسا باشد،ما را در انجامشان مفتخر فرمایید.
با احترام،سپهر فارابی.

ناشناس در ‫۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۴۳ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » رسوای دل:

شاهکار این شعر بیت پنجم است.درود به روح پر شور رهی

داریوش درویشی در ‫۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۴۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱:

اگر تندبادی براید ز کنج؟
مگر تندباد از «کُنج» بر می آید؟ این واژه، «کَنگ» است. نام روستایی نزدیک توس:
اگر تندبادی بر آید ز کَنگ / به خاک افگند نارسیده تُرَنگ

behzad در ‫۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۳:

سلام
فکر میکنم حافظ از بیت اخر این غزل استفاده کرده باشه
در کوی عشق شوکت شاهی نمیخرند//اقرار بندگی کن و اظهار چاکری

بهنام در ‫۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۰:

ببخشید با گوشی موبایل این متن رو.نوشتم چندتا غلط تایپی داره
چار مادر منظورم.بوده
به اعتماداعتقاد قدما ازدواج.هفت آبا با امهات اربعه میشود موالید ثلاثه

مسلم در ‫۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۳۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:

سلام دوستان بسیار نرم افزارجامعی است امیدوارم ازین برنامه لذت ببرید

کریم در ‫۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

مثال بندگان بنی سعد چیست و چه معنایی دارد؟

مجتبی خراسانی در ‫۱۰ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۹ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۵ - جواب:

بسم الله الرحمن الرحیم
مَن کانَ یُریدُ العِزَّةَ فَلِلَّهِ العِزَّةُ جَمیعًا ۚ إِلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالعَمَلُ الصّالِحُ یَرفَعُهُ ۚ وَالَّذینَ یَمکُرونَ السَّیِّئَاتِ لَهُم عَذابٌ شَدیدٌ ۖ وَمَکرُ أُولٰئِکَ هُوَ یَبورُ = کسی که خواهان عزّت است (باید از خدا بخواهد چرا که) تمام عزّت برای خداست؛ سخنان پاکیزه به سوی او صعود می‌کند، و عمل صالح را بالا می‌برد؛ و آن ها که نقشه‌های بد می‌کشند، عذاب سختی برای آنهاست و مکر (و تلاش افسادگرانه) آنان نابود می‌شود (و به جایی نمی‌رسد) «سوره مبارکه فاطر ، آیه10»
آبرو و عزت ، نزد پروردگار است .
شما کودکان با شعر ساختن و ، ادب و تربیت خانوادۀ خود را نشان دادن ، راه به جایی نخواهید برد . من هم می توانستم مثل شما برخورد کنم و با اسامی مختلف فضیحت بگویم ولی...والله قسم اگر مبحث عرفان نبود رها می کردم
تا هر چرندی که دلشان خواست بگویند ، ولی عرفان بچه بازی نیست ! که یکدیگر را علامۀ عرفان بخوانند در صورتی که حتی از خوانش متن عاجز و قاصر هستند . به نوشتۀ مضحک مهری توجه کنید :
(های هوّیت و های و هویت هردو صحیح به دو معنی
مختلف که دومی زیباتر به نظر میرسد
الفاظ جنابعالی حکایت از بغض و تکبر میکند
چون با جوانان در افتادید بعید نیست که پشیمان شوید، اینان با اینکه هنوز دانشجویند ولی دلایلشان از شما محکمتر است
مرا ببخشید که جسارت کردم ) البته در آخر معذرت خواهی کرده اند ، که مشخص است هدفشان چیست ! تازه فهمیده اند این ( هویّت ) هم وجود دارد ، آمده درست اش کند و بگوید که دوستانش این همه مدت مزخرف نمی گفته اند ، بلکه این هویت زیبا تر است ، خنده دار تر کرده است !
جالب تر ، جوک این شخصیت جدید ( کوکب ) که زادۀ همین دوستان با ادب است ، ملاحضه بفرمایید که چه نوشته : ( بانو مرسده هم غلط نخوانده اند بلکه آنچه خوش آهنگتر و ساده تر به نظرشان آمده بیان کرده اند ) این زاده دیگر استاد اینان است در جوک نوشتن ! یحتمل یکی از همین کودکان است ، که با نام دیگری آمده و مجددا ادب اش را بیان کرده ! این کودکان در بی ادبی سابقۀ درخشانی دارند ، بارها به بزرگان و ادیبان گنجور بی حرمتی کرده اند و تربیت خود را به همه نشان داده اند !
از شخصیت با عظمت و الهی مرحوم شیخ نجم الدین شبستری ، قدس الله سره العزیز ، شرمسارم ، به جای این که بزرگی بیاید و شرح افکار و اشعارش را بیان کند ، این کودکان به خود اجازۀ اظهار نظر و فضل می دهند و از چرندیات یکدیگر هم دفاع می کنند !
حال قضاوت با بزرگان ، خردمندان و اهل علم گنجور...
از بزرگان و اهل علم و سایر دوستان معذرت می خواهم که این سایت مستطاب را محل بازی یک عده کودک قرار داده ام ، به خداوند قسم اگر بحث عرفان نبود رهایشان می کردم تا مهمل ببافند و یکدیگر را تایید کنند.
زمام کار در دست خداست...
چه داند کسی غیر پروردگار...
والعاقبة بالعافیه والسلام

۱
۴۳۵۷
۴۳۵۸
۴۳۵۹
۴۳۶۰
۴۳۶۱
۵۵۵۳