گنجور

حاشیه‌گذاری‌های رضا از کرمان

رضا از کرمان

سلام بنده محمدرضا ذویاور ساکن کرمان شاعر و دوستدار شعر وادب 


رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:

سلام filmnegar عزیز

بر کردن اینجا معنی باز کردن وگشودن  رو میده ومعنی بیت این میشه

از روزی که چشم گشودم وچهره ورخسار تو رو دیدم دیگر نیازی به دیدن اقوامم با این دیده  یا چشمی که تو را دیده ندارم

شاد وخرم باشید

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:

مهرگان عزیز سلام

البته دوستان  با حاشیه هایی که نوشتند حق مطلب رو ادا کردند ولاکن جهت پاسخگویی به شما نظر خودم را مینوسیم شاید مفید واقع گردد:

با عنایت به اینکه جناب حافظ در این غزل زبان به گلایه گشوده از پیر مغان سوال میکنه که این سلسله زلف خوبرویان را برای چه آفریدی وپاسخ میشنوه برای اینکه دل تو رو به زنجیر کنه  

در قدیم همانطور که میدونیم دیوانگان را به جهت جلوگیری از آسیب رسوندن به دیگران زنجیر میکردن اینجا هم پیر مغان به حافظ میگه حالا که همش گله میکنی من هم تورو به زنجیر عشق خوب رویان میبندم  البته این برداشت منه  و غزلیات حافظ رو به صد گونه میشه تفسیر ومعنا کرد

شاد وخرم باشید

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۰۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:

سلام 

بنده رو شرمنده وچوبکاری نفرمایید من به نوبه خودم خاک پای تمام دوستان هستم نفست گرم وپاینده باشی دوست عزیزم 

البته اسم وفامیل من محمد رضا ذویاور میباشد وجهت تشابه اسمی رضا در این وبسایت از  نام شهرم استفاده میکنم

شاد وخرم باشید

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۲۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:

سلام آقای شاکر

رباعیات شما رو دنبال میکنم  ومیخونم دست مریزاد قشنگند خدا قوت

شاد وخرم باشید

 

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۵۲ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - دیروز و امروز:

 سلام

 من نمیدونم آزاد مهر این حرفها را درست گفته یا از سر اطلاعات تاریخی خسرو معتضده الله واعلم  از بیت ۸۶ تا آخرش دقت کنید،  در ثانی خدمات رضا شاه فقیدنیاز به مدیحه سرایی نداشته مگه از شاه های قاجار بوده که یک مشت مفت خور بشینن براش جفنگ بگن  خودش این بساط رو تو مملکت جمع کرد عزیزم، ولی چیزی رو که یقین دارم اینه ما ملت و آزاد مهر وامثالهم  واقعا خیلی بی انصاف وناشکریم برای همین میگن خلایق هرچه لایق

شاد وخرم باشید

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۴۶ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

دوست عزیزم اقای سلیمانی

      باید به عرض حضرتعالی برسانم که خداوند به ما پارسی زبانان منت گذاشته که در تاریخ ادبیات ما چه از عهد کهن تا کنون و عهد معاصر  به وفور  شاعرانی ظهور کرده اند و با سرودن اشعار ناب باعث اعتلای فرهنگ این قوم گردیده و حتی سایر اقوام با ملیت وزبان های دیگر را نیز شیفته خود ومفتون این مرز وبوم  کرده اند  و باز جای شکر وسپاس فراوان داره از دست اندرکاران وحاشیه نویسان فرهیخته این سایت وزین که در شناخت و توسعه این میراث ،راه را بر بنده وامثال  شما دوست عزیز هموار تر کرده وگنجینه ای ناب  را به رایگان در اختیار ما قرار داده اند.

اشعار فارسی حال از هرشاعری ماحصل دانش ،تجربیات وحالات وجد عرفانی  ویا ارایه مضامین اخلاقی  است که سراینده  بصورت چکیده ودر قالب نظم در اختیار ما قرار داده ونمیشه گفت کدوم شاعر بهتره  مهم اینه که شما شخصا در این بحر شگرف وعمیق  غوطه ور بشید تا خود درک کنید که کلام کدامیک  از این بزرگواران بهتر بردل شما میشینه بنده اصلا تحصیلات آکادمیک در ادبیات ندارم وشاید دوستان دیگری که تخصص در این رشته دارند راهنمای بهتری از این حقیر برای پاسخگویی به شما باشند وصرفا برای بی پاسخ نماندن سوال شما بنده اقدام به درج حاشیه کردم ولا غیر ولی تجربه شخصی من اینو میگه که بخونید ومعانی شعر ومنظور شاعر رو درک کنید واشعاری رو که پسندیدید سعی در حفظ کردن اونها کنید  بعد از مدتی خود ، شاعر یا شاید بهتر بگم شاعر های مورد علاقه تون رو پیدا خواهید کرد  مثلا بنده با خوندن اشعار حضرت مولانا واقعا به وجد میام شاید کس دیگری این لذت رو از شاهنامه یا غزلیات حافظ ببره  شعر پروین  ،شهریار ،سنایی ،نظامی ،شاملو ،سهراب ،عطار ،عراقی ،خیام ،ابوسعیدو....هرکدام لطف خودش رو داره  به قول معروف هرگلی بویی داره توصیه بنده اینه تا فرصت باقیست بخونید ومعنی رو درک کنید  حفظ کنید  ولذت ببرید ودیگران را هم در این ِلذت سهیم کنید موفق ،سرافراز وشاد وخرم باشید

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۴:

سلام بر دوستان عزیز 

ضمن تشکر از عزیزانی که  با درج حاشیه کمک در فهم بهتر اشعار مینمایند   در مورد آیین میر نوروزی  استاد باستانی پاریزی در بخش چهارم  کتاب خاتون هفت قلعه  تحت عنوان گناهکاران بی گناه  ،در پاورقی صفحه ۱۵۱   (البته چاپ هشتم) مطلبی را عنوان نموده اند که نقل آن خالی از لطف نیست 

ایشان معتقدند که این آیین شاید بی ارتباط با مراسم مغ کشی در زمان پارس ها نباشد وموضوع اینگونه روایت شده است در زمان عزیمت کمبوجیه به مصر یک نفر از مغ های دربار به نام گیومات مغ به عنوان جانشین توسط شاه انتخاب میگردد ولیکن گیومات  در غیاب شاه از موقعیت استفاده کرده وانقلابی عظیم  در کشور به راه می اندازد  وبه تعبیه خودش منشا نیکی های فراوان در مملکت میگردد ولی حکومت او بیش از هفت ماه دوام نیاورده وتوسط داریوش وهفت نفر از سران قبایل که باهم هم قسم گردیده اند با یورش به خوابگاه گیومات وقتل او پایان میپذیرد  ومتعاقب آن جمع کثیری از مغ ها نیز به فتل میرسند  وهر ساله قوم پارس جهت بزرگداشت آن واقعه در سالگرد  آنروز جشن  مغ کشی را به عنوان یک آیین ملی  با شکوه برگزار میکردند  ودر بعد از ظهور اسلام داستان میر نوروزی که در ایام نوروز کسی را چند روز بر تخت پادشاهی نشانده  وسپس  از تخت به زیر میکشیدند شاید ادامه  همان سنت تفریحی مغ کشی  باشد  وهمچنین  داستانی زیبا  وعبرت آموز از  شاه  عباس صفوی وبر تخت نشاندن فردی به نام ترکشدوز را مرقوم فرموده اند  که نقل آن باعث اطاله کلام  میگردد  خواندن این کتاب را به دوستان توصیه مینمایم .

شاد وخرم باشید

 

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۷:

 سلام  جناب فتاحی عزیز

اگر اشتباه نکنم در اسرار التوحید مطلبی را از شیخ جلیل القدر  ابوسعید ابوالخیر خوانده بودم که نقل به مضمون  خدمتتان میاورم : ایشان در تفسیر ذکر شریف لا اله الا الله فرموده بودند که این شعار تمامی مسلمانان دارای دو بخش است اول لا اله که طریق است والا الله که نهایت ومقصد است  وتا سالیان در لا اله گام نزنی به  مقصد یعنی  الا الله نمیرسی و بت هرکس به نوعی است و...

واز دیدگاه مفسران وعرفا این شعار دارای دو بخش اول نفی وبخش دوم اثبات است   ومنظور آنست  که تا شخص از هرچه جز وجود خداوند است دست نکشد به حضور حضرت حق زنده وپاینده نمیگردد در این غزل واین بیت که مطرح فرمودید بنظر بنده  اشاره حضرت مولانا به این قضیه میتواند باشد  تا به مطلبی که جناب حکمت عنوان نموده اند  . وسرکار خانم هدی بنظر بنده منظور از کدخدا کسی بجز ذات پاک پروردگار نیست

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:

سلام  جناب شمس عزیز

ممنون از حسن توجه  حضرتعالی امیدوارم اساعه ادب نکرده باشم  واز توضیحات شما متشکرم.

شاد وخرم باشید

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۲۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۳:

سلام

منو به یاد این پند انداخت :

ترحم بر پلنگ تیز دندان

ستمکاری بود بر گوسفندان 

شاد وخرم باشید

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۱:

سلام  آقای عمرانی

بنده خودم تا الان که شما فرمودید متوجه این موضوع نشده بودم و این مشکل از نوع نگارش عاشقا بوجود میاد  که اگر بصورت عاشق آ نوشته میشد دقیقا منظور وبرداشت حضرتعالی رو  تداعی میکرد  وغزل از نظر محتوا وپختگی کلام،  همانطور که فرمودید پر بار تر میگردید  در هر صورت سپاس فراوان

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۵۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:

سلام بر دوستان 

فکر کنم با این همه حاشیه نویسی بر این رباعی خود خیام رو هم پشیمون کردیم 

قدیم که مثل حالا لیوان یکبار مصرف وآبسردکن نبود  یک سری پیاله بود وافرادی که سقا بودن وتو کوچه وخیابون به مردم آب میدادن اونم بصورت اشتراکی   توی مجالس هم به همین صورت بود  حتی خود من هم این پیاله ها رو دیده بودم  وحتی آب هم ازشون خوردم  الان هم قطعا به شکل عتیقه حتما موجودن  تا ۳۰ سال پیش هم توی اتوبوس های مسافربری هم شاگرد ماشین با یک پارچ و لیوان پلاستیکی از سر ماشین تا ته ماشین آب پخش میکرد حالا بگذرییم  دور این پیاله ها یا جام های آبخوری فلزی یا سفالی معمولا آیاتی از قرآن حک میکردن وهرکی هم آب میخورد حالا شاید شیعیان به امام حسین سلام میداد ویزید رو لعنت میکرد  بعد از همه این حرفها سوال بنده از شما حاشیه نویسان عزیز اینه کاری به تفکرات خیام یا سایر سروده های ایشون نیست  منظور همین رباعیه مد نظره، این شراب رو کی اولین بار از این رباعی استخراج کرده که این همه بحث داریم  میکنیم درباره اون که شراب رو باقرآن مقایسه کرده یا سایر نظرات مطرح شده در حواشی بالا

اصلا خیام اسمی از شراب اورده مگه پیاله فقط برای خوردن شرابه یعنی نمیشه باهاش آب خورد من خودم بخدا دیدم دوستان ترکمن چای را هم در پیاله میخورن که اتفاقا خیلی هم باحاله آقا ول کنید ترا بخدا این حرفهای بی نتیجه رو

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۲۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۴:

سلام دوست عزیز جناب آقا رامین  ق

 برای  پاسخگویی به شما مجبورم به اختصار توضیحاتی خدمتت بگم این موضوع اشنایی زال  پدر رستم با رودابه مادر رستمه  سام یعنی پدر بزرگ رستم برای جنگ به مازندران وگرگان رفته بود وزال یا بقول فردوسی  دستان سام  را جهت آموزش وجانشینی خودش در زابلستان میزاره   زال جهت سرکشی یا تفحص به سمت کابل میره که در اونجا مهراب نامی که پدر رودابه باشه حکمرانی میکرده ولی خراج گزار سام بوده مهراب زمانی که میفهمه زال  به کابل اومده به پیشواز میره وهدایایی هم برای زال میبره  و به زال میگن که مهراب دختری داره بسیار زیبا از سپدی مثل عاج واز رعناییش هیچ مگو وفلان وفلان ... زال ندیده عاشق میشه وبیقرار ، در دیدار دوم مهراب زال رو دعوت میکنه که به کاخ اون بره علیرغم عشق وعلاقه زال که میخواسته دختره رو ببینه جواب منفی میده  چرا چون مردم وشاه کابلستان دارای آیین حالا بت پرستی وشاید هندو بودن و زال میگه اگه من اونجا بیام با شما می میخورم ومست میشم وبه بتخانه میرم واین با آیین پدرم سام منافات داره ومهراب چون این پاسخ رو میشنوه به اون آفرین میگه گرچه در دلش اون رو هم مسلک خودش نمیبینه  وطبیعتا دین اون را ناپاک میدونه .

امیدوارم حق مطلب رو بجا آورده باشم شاد وخرم باشید.

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۳۳ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل دوازدهم - قَالَ النَّبُّي عَلَیْهِ السَّلَامُ اَللَّیْلُ طَویْلٌ فَلَا تُقَصِّرْهُ:

آقا کوروش عزیز  سلام

با مراجعه به تفسیر جناب آقای کریم زمانی این معنی برای این حدیث ثبت شده است 

شب دراز است و آن را با خوابت کوتاه مکن وروز، پر فروز است  وآنرا با گناهت تیره مساز  البته ایشان در توضیح فرمودند: که هرچند این کلام بس عارفانه واخلاقی است اما در جوامع روایی موجود به دست نیامد که فرمایش رسول اکرم (ص)باشد وشاید در منابع مفقوده بوده است 

شاد وخرم باشید 

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳:

آقای رببعی عزیز سلام

تفسیر این غزل که شاید برای بنده مقدور نباشد ولی تاحد امکان سعی میکنم یک معنی ساده از ابیات را خدمت شما ارایه بدم  تا بلکه در فهم بهتر غزل مفید واقع گردد:

۱_دیشب از فراق ودوری تو آتش اندوه از سر من زبانه میکشید وزمین از اشک دیدگان من در دوری ازتو زمین را تر  میکرد

۲_و برای اینکه عمر م به افسوس ودریغ نگذرد وتمام نشود مکررا ذکر ویاد تو را میگفتم

۳- وشب هنگام که همه در آرامش وخواب بودند  یاد تو همچون  سرنشتر ذره ذره وجود مرا میخراشید  ومرا بی تاب میکرد وخواب مرا از سرم برده بود

۴-واین خون دلم بود  که دور از نگاه تو وبی تو مینوشیدم وگمان نبری که در پیاله وساغر من شراب بوده (مقصود در غفلت  ومستی شراب انگوری نبودم)

۵_وبه هر جا که نظر میکردم تصویروخیال تو  بود که در پیش دیدگان من نقش می گرفت و در همه جا فقط تو را میدیدم (خیال=تصویر چیزی در ذهن وقتی که در عالم حقیقت ودر پیش رو نباشد)

۶_دیده مجنون فقط درخواب  چهره ونقش لیلی را میدید  واگر میتوانست بخوابد وخواب دیگری جز لیلی ببیند این لاف وگزاف بود ونه حاصل عشق واقعی وصادق  (مراد از لیلی مظهر عشق کامل  ویا بهتر بگوییم نماینده الوهیت و عشق ربانی است و مجنون  مظهر روح نا آرام بشری است که در اثر رنج ها ومرارتهای بی حد  از خود بیخود شده ودر وادی سرگردانی  ودلدادگی  بدنبال وصال حضرت حق میگردد )

۷_اگر هم گاهی به هوش می آمدم ودوباره بیهوش میشدم در هر حال نه چهره تو را میدیدم ونه خیال تو از پیش دیده ام کنار میرفت   (نماینده حالات انسانی است که  گاهاغرقه در عالم روحانی است وگاها بدلیل فکر معاش وبقا در عالم حیوانی بسر میبرد و عرفا به مرحله ای میرسند که در تمام اوقات از یاد خداوند غافل نیستند وبقولی خوشا آنان که دایم در نمازند)

۸_گاهی از فراق تو این دل تنگ من همچون عود در این آتش هجر میسوخت وگاهی چون آتشدانی از فراز آن دود بر میخاست

۹_آن صبحی که درشبهای دیگر  وجود داشت واز پس آن جهان نورانی میشد  ونفس میزد (کنایه از زنده شدن) کجا رفت وچرا برای من نمی آید  

شاید در اینجا حضرت سعدی علیه الرحمه اشاره به آیه  ۱۸ سوره تکویر مینماید  والصبح اذا  تنفس یعنی سوگند به صبح هنگامی که میدمد

۱۰_ای سعدی ایا امشب  ثریا از هم گسیخته  که مثل هرشب بر گردن افق (آسمان)خود نمایی نمیکند 

عقد  =گردنبند

ثریا= در معنی همان خوشه پروین است که مشتمل بر شش یا هفت ستاره  کوچک درخشان است که در صورت فلکی ثور  دیده میشود ودر ادبیات فارسی بسیاری از شعرا وادیبان آن را به مثال گردنبدی بر گردن افق بکار برده اند .

برداشت کلی که از این غزل میشه به اختصار حالت عاشقی رو نشون میده که در فراق معشوق در سوز وگداز ه وبا وجود اینکه از دلبر دور مونده ولی هرگز یاد وخیال اون رو از خاطر نمی بره وبه امید وصال دوباره زنده است وتمنای دیدار مجدد رو داره واشاره به روح انسانی است که در عالم معنا ذره ای از وجود خداوندی است که در این کالبد خاکی به ودیعه نهاده شده تا پس از مرگ ما به اصل خود واصل گردد  امیدوارم دوستان اهل فضل  بر بنده خرده نگیرند واگر  اصلاح وراهنمایی بفرمایند بر بنده منت گذاشته اند .

شاد وخرم باشید

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:

سلام بر دوست عزیز اقا محمود شمس 

 اولا باید بگم بنده بشخصه از نوشتن حاشیه بر این غزل بدلیل کثرت حاشیه های وارده خجالت میکشم و بقولی آب در سماور کهنه ریختنه ، ولی بدلیل ارجاع حضرتعالی به سایت راسخون ومشابهت دادن آن با سایت محترم ووزین گنجور ، نوشتن این نکات را لازم دونستم  اولا که سایت محترم راسخون یک معنی کلی از غزل ارایه داده واصلا نتونسته منظور کلام رو موشکافی کنه مثلا کاش توضیح میداد غرض ومقصود از پرده نشینی بطر گلاب  چگونه است که لااقل بنده قانع میشدم و ومصدع اوقات نمیشدم و نیاز به نوشتن  مجدد  حاشیه نیود  وتوصیه میکنم  برای تفهیم بهتر  نوع تفسیر ومعانی اشعار، مثلاً از کانال تلویزیونی گنج حضور  معنای واقعی  تفسیر  وموشکفافی غزلیات  رو پیگیری کنید  مضافا به اطلاع شما میرسانم سایت راسخون اصلا عرفانی که نیست هیچ  بلکه از بعضی جهات با عرفان شاید در تضاد هم باشه  والله اعلم بالصواب .

شاد وخرم باشید. 

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۲۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۶:

اقای زیارتی عزیز  سلام 

معنی این حکایت وابیات پر واضح است ولی صرفاً جهت پاسخ حضرتعالی در تکمیل حاشیه دوست گرامی آقا حسین  به عرض میرسانم که  موضوع وپیام اخلاقی این حکایت در نفی ریا کاری است شخصی زاهد در حضور حاکم غذا کمتر از معمول میخورد ونماز وعبادت خود را مفصلتر وطولانی تر از همیشه میخواند  تا در نظر پادشاه با این ترفند وریا کاری شخصی مومن  جلوه نماید تا شاید از قبل آن متنفع گردد کاری که متاسفانه این روزها در جامعه به وفور شاهدآن هستیم  حالا معنی ابیات 

ترکستان وکعبه در دوجهت مخالف هم واقعند ترکستان تقریبا در شمال وکعبه در جنوب  سعدی علیه الرحمه میفرمایند  با ریاکاری،تظاهر ودروغ هرگز به کعبه که در اینجا استعاره از حضور خداوند است نخواهی رسید بلکه در جهت خلاف در حرکتی  وریا کاری وفریب به این میماند که شخص عیوب خودش را در زیر بغل خود از دید سایرین پنهان نموده و هنر  خویش را در کف دست گرفته وبه مردمان عرضه نماید تا در انظار عمومی با این ریاکاری شخص محترمی جلوه نماید واز دیگران تایید بگیرد  روز درماندگی  که حتما کنایه از محضر حق و روز جزا است  ایشان میفرمایند ای انسان متظاهر ریاکار در روز قیامت در محضر خداوند بدان که با دغل وریاکاری  به تو پاداش نخواهند داد چون آنجا به خلوص اعمال امتیاز داده میشه نه به فریبکاری وبدان که با نقاب  نمیتونی خداوند رو هم فریب بدی و با این سکه تقلبی قادر به خرید  نخواهی بود کنایه از دریافت پاداش   امیدوارم تونسته باشم کمکی در تفهیم بهتر کلام کرده باشم .

  شاد وخرم باشید.

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۷ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۱۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱ - آغاز داستان:

سلام بر دوستان  شب شما خوش

کلی دست دست کردم که نظر شخصی خودم رو درباره رستم این  بقول دوستمان نماد خرد ایرانی بنویسم ولی گفتم شاید مایه جدل بشه ولی طاقت نیاوردم 

مشکل ما اینه که وقتی یک نفر به هر دلیل اسطوره میشه  دیگه چشممان را به کلیه خطا های اون بنده خدا میبندیم  مشکل من در خصوص رستم با فرزندش سهرابه  اولا  این اقا به روایت شاهنامه یک گور شکار میکنه ومیخوره واسبش را میدزدند وبه همین دلیل به کاخ پدر تهمینه میره وپذیرایی میشه وشب هم کام دل از تهمینه میگیره وصبح هم که رخش پیدا میشه  حاجی حاجی مکه این از تعهد ایشان به نظام خانواده  وتربیت فرزند و صله رحم وسایر موارد  که حالا کار نداریم  بعد میریم سراغ نبردش با سهراب  سهراب صرفا  برای  پیدا کردن پدر یعنی رستم عازم میشه ودر زمانی که هماورد میطلبیده هدفش این بوده که رستم رو ببینه  واین آقا خودش رو معرفی نمیکنه  وهمانطور که میدونید در اولین نبرد  قرار به گرفتن کشتی میذارن  سهراب رستم رو زمین میزنه یا اصطلاحا"خاک میکنه ومیاد با خنجر سر رستم رو جدا کنه که رستم میگه رسم ما اینه که دوبار حریف روخاک کنیم بعد در کشتی دوم  به مجردی که سهراب زمین میخوره پهلوی اون رو میشکافه وحالا بعدش میره دنبال نوشدارو و بقیه ماجرا ...

هرچی نگاه میکنم میبینم دروغ گفتن ونامردی در این نبرد  از سوی رستم این اسطوره ملی ایرانی مشهوده ولی ما چشم خودمون رو  روی خطای ایشون میبندیم وایشون رو نماینده خرد ایرانی معرفی میکنیم کاری به شخص یا حاشیه خاصی نیست هیچ توضیح  منطقی در رفتار این حضرت اقا نمیشه گفت  اون از صیانت از اصل خانواده  که بچه رو سر میده به دنیا وتا اون مرد میشه ورشد میکنه از اون کلا بیخبره واین از مردانگی ایشون در نبرد  شاید هم من اشتباه میکنم والله اعلم .

شاد وخرم باشید

 

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۳۹ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۸:

سلام 

 پیرو حاشیه دوست عزیز کپل ادبی گرامی بنظر دوستان مصرع دوم از بیت چهارم از نظر وزن اشکال ندارد چون در خوانش، شعر  اصطلاحاً  دچار سکته میگردد شاید هم بنده نمیتونم درست بخوانم در صورت راهنمایی بر من منت گذاشتید.

 شاد وخرم باشید. 

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۲۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۴ - مناظرهٔ مرغ با صیاد در ترهب و در معنی ترهبی کی مصطفی علیه‌السلام نهی کرد از آن امت خود را کی لا رهبانیة فی الاسلام:

سلام 

لطفا  قافیه مصرع دوم  از بیت ششم  اصلاح گردد  گمانم اشتباه تایپی است (باش ) را به اشتباه (باشد ) نوشته اید  ممنونم .

شاد وخرم باشید

 

۱
۱۸
۱۹
۲۰
۲۱
۲۲
۲۳
sunny dark_mode