گنجور

حاشیه‌گذاری‌های جهن یزداد

جهن یزداد

پارسیدان و دوستدار زبان پارسی دری


جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۷:۰۳ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۴ - در مدح امیر عادل ضیاء الدین مودود احمد عصمی:

شکر بشکر نهم در دهان مژده دهان

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۰۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۱۰:

چو پیروز و چون پارسه ی مرزبان

 

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۰۹ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۲:

من آزاد آزادگردان اویم
 که بنده است چون من هزاران هزارش

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۰۰ در پاسخ به پرورش دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۴:

سخن روان و پخته   واژگان زیبا ، شیوا ، رسا ، دلنشین،  آهنگین ، خسروانه  و بلخی پرود- دیوانه کننده است این مرد -بی گمان در ده تن نخستین  سخنوان  پارسی دریست -

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۳۷ در پاسخ به مسعودهوشمندی حاجی آبادغوری دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۷:

نخست انکه  در پارسی  و/ م جای هم نشینند چون  اندمه/ اندوه  - ممیز/مویز -نیمه /ناوه -میمند/میوند - رامند/راوند.وراوین/ورامین  - دوید/دمید -دمان/دوان -مند/وند- چم/چو-ویشتاسپ/میشتاسپ
-دگر انکه بردویدن=بردمیدن =بر روی کسی دویدن است
نشنیده ای که زیر چناری کدو بنی
 بر جست و بردوید براو بر بروز بیست
پرسید از چنار که تو چند روزه ای؟
 گفتا چنار سال من افزون تر از دویست
 گفتا به بیست روز من از تو  فزون شدم
 این کاهلی بگوی که اخر ز بهر چیست؟
 گقتا چنار نیست  مرا با تو هیچ جنگ
کاکنون نه روز جنگ و نه هنگام داوریست
فردا که بر من  و تو وزد باد مهرگان
 انگه  شود پدید که نامرد و مرد کیست


زبان به خوبی زنده  و گویا   انچه را رفته  پیش رو نمایش میدهد آهنگ فسوس و ریشخند و  کم خردی و گستاخی  را می توان  از سخن شنید

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۴۶ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۳:

چو شمشیر باید ببود ای برادر
دو پهنا چو اب و دو پهلو چو آگر

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۲۰ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۶:

من که ز خون حسین پر  غم و دردم
 شاد چگونه کنند خون رزانم

دیوانه است ناصر خسرو - سخن او  بسیار زیبا و استوار و شیرین است و  با همه سرسختی اش ، راستی او  و دل پاک و سوز دلش  ترا  با خود میکشد و  او را دوست داشتنی میکند

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۶:

زیر درخت من  آی اگرت مراد است
 بر زبر شاخ مردمی بنشانم

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۲۴ دربارهٔ قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۰ - در مدح ابومنصور جستان:

خوبروی و خوب رای و خوب گوی و خوب کار
نیک بخت و نیک بخش و نیک دین و نیک دان

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۴۳ دربارهٔ قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۹ - در مدح ابوالخلیل جعفر:


 دادش خدای فر فریدون و جاه جم
دشمن چو او را بیند گوید ز دل  فری
خواهنده را برادی سازنده پاسخی
بدخواه را بمردی سوزنده آذری
با کینه و ستمگری پیوسته دشمنی
با داد و دین و دانش و خوبی برادری
گیتی براستی و برادی شد آن تو
رادی و راستیست همی کیمیاگری
مرغست چون نواگر بیدل فراز گل
گه پارسی نوازد و گاهی زند دری
نوروز بر تو  فرخ و  پیروز بامداد
 از بخت داد یابی و از داد بر خوری

 اینگونه امده و این درست تر می نماید و بیشتر به شیوه قطران میبرد - پارسی اینجا  پارسی پهلوی آذری را گوید  و دری همین پارسی دری.

از بخت  داد یابی و از داد برخوری
داد نخستین به دوچم داد و عمر است و  داد دوم عمر است

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۷ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۵۳ در پاسخ به شهاب دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۹:

هرچه  نگاه کردم هرچه  که پارسی تر باشد شیرین تر و بهترست ه در شهنامه چه سعدی چه حافظ -
خانه یار سنگذل اینست
 هر که سر میزند به دیوارش
-
شاخی که سر به خانه همسایه میبرد
 تلخی بر اورد گرش از بیخ برکنی
خواهی که پای بست نگردی بدام دل
با مرغ شوخ دیده مکن همنشیمنی
 گیرم که بر کنی دل سنگین به مهر دوست
مهر از دلم چگونه توانی که برکنی
خواهی که دل به کس ندهی دیده ها بدوز
 پیکان چرخ را سپری باید اهنی

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۷ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۴۰ در پاسخ به مهدی دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲:

چرا شور میگیردت بابا کمی دانش اندوز و خوانشی باشید  دست کم درباره این نسخه که نسخه مسکو هست و دانشمندان روسی انرا  تصحیح کردند و  عکس نسخه اش هم پایین هست  بنگر - هر کدام از این نسخه ها از روی چندین نسخه معتبر کهن بر گرفته شده و سالها دانشمندان برای ان  کوشش کردند -   البته این بیتهای سسست را که ذکر کردی هر بی سوادی میداند  سخنور درجه صدم هم چنین سست نمیسراید چه رسد به فردوسی  -بیشینه مردم ایران تا سده ده سنی بودند و بزرگان ایران بیشترشان سنی هستند مولوی رودکی خاقانی انوری سنایی نظامی سعدی حافظ و ابوریحان بیرونی و نود درصد بزرگان  سنی بودند  با اینهمه  فردوسی شیعی هست و در اغاز شاهنامه هم  به روشنی میگوید  جوری که نظامی به او گوشه میزند که 
به خوی خوش اموده به گوهرم
بر این زیستم هم بر این بگذرم
ز مهر علی گرچه محکم پییم
ز مهر عمر نیز خالی نیم
 اگر فردوسی از مهر عمر گفته بود  نظامی که صد سال پس از او خرده نمی گرفت
 این سروده نظامی پاسخ سروده فردوسی است که بر این زاد و هم بر ین  بگذرم
این از شگفتیهاست که ان زمان شیعیان بیشتر عرب گرا بودند و فردوسی شیعی است

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۷ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۲۸ در پاسخ به انوش دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲:

شما ندیده اید چون بسیار بسیار اندک کتاب میخوانید وگرنه  تنها از نوشته های کهن ده ها نویسنده چون بوریحان بیرونی و طبری  و حمزه اصفهانی و صاحب مجمع التواریخ و ابن بلخی و بلعمی و دینوری انگاه که از نژاد  اژیدهاک سخن میگویند  تبار او را به کسی به  تاز/ تاج  میرسانند و میگویند   عربان بدو منسوبند و از ایرا او را تازی گویند - این نوشته های کهن و معتبر را گفتم وگرنه هزاران کتاب دگر نیز گفته - هیچ گاه عربان را توزی و توجی نگفته اند انان را تازیک تاجیک تازی گفته اند  همین سه تا  و تاجی هم نگفته اند و توز یا توج که در شاپور خره بود  با امدن ترکان سلجوقی ویران شد - چه  شیرین میگویید انچه که من از تاریخ و ادبیات میدانم

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۷ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۱۷ در پاسخ به شبگرد دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر:

همه اهل سنت همین را میگویند و درباره  عایشه میگویند توبه کرده --شما چیزی از اهل سنت نمیدانی 

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۷ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۰۹ در پاسخ به جلیل دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر:

بی گمان شادروان جمال زاده که نویسنده  بسیار خوبیست از شعر  چیزی نمیدانست اگرنه بیت به این سستی
 طبق های زرین  پر از مشک و عود را  از شاهنامه نمیشمرد

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۷ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۰۷ در پاسخ به جلیل دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر:

 فردوسی هیچ دشمنی  با عربی نداشته و عربان  در شاهنامه بخشی از ایرانیانند و همواره با ایرانیانند از انکه فریدون برای سه پسرش دختران  شاه یمن میگیرد  و از اینکه  وزیر منوچهر  و فریدون سرو شاه یمن است و از اینکه عربان پیوسته در جنگهای ایرانیان با  ترکان و کین سیاوش و جنگ با روم در سپاه ایرانند - اما زبان پهلوی خود زبان بسیار قویی بوده و زبان پارسی دری هم  اگر چه امروز  پر از واژه عربی شده اما  این  واژگان  عربی  با اصرار دبیران به  پارسی امده و نه از نیاز پهلوی به عربی    - مردم ایران  حتی نماز و خدا و پیغمبر  و خاندان و   بانگ  و روزه   و درود و بهشت و دوزخ  و فرشته   را  به پارسی گفتند این که  دینی بود  - زبان پهلوی انقدر قوی بود که  حتی عربها با ان زبان قوی و سخنوری انبوهی از واژگان پارسی را گرفتند  -  در ایران دبیران  عربی گویی بیشتر را  رواج دادند  بی انکه به ان نیازی داشته باشند  برای نمونه  بیهقیی میگوید بجای ناگهان مغافصه بگویید و خود نیز همه جا میگوید مغافسه  -با اینکه ناگهان  بسیار بهتر است -  در زمان فردوسی   برای سخن گفتن و سرودن  پارسی نیازی به واژه عربی  نبود نه فردوسی و  نه کس دیگری و اگر عربی  در سخن ان سخنوران میبینی تنها  بر اصرار  خود سخنوران بوده  -بیشینه انچه به  شاهنامه  از عربی  امده  به دست دیگران بوده مگر  چند  واژه  - برای نمونه همین بیت قضا گفت گیر و قدر گفت ده  هم بیت ضععیفی هست و هم وزن ان شکسته و هم در ان سروده بلند نمیگنجد  - و اگر این بیت و بیتهای عربی دار را (بجز اندکی) از شاهنامه برداریم هیچ چیزی از ان کم نمیکند- و این نشان میدهد که  بیتها از فردوسی نیسصتند چون شعر فردوسی بسیار بلند است - و این بیتهای عربی دار در شاهنامه سستند - این سخن تنها درباره شاهنامه است و  بدین معنی نیست که ربی ضعیفه  بر عکس عربی  در سخن شاعران دیگر  بسیار قوی هست -

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۷ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۲۳ در پاسخ به رهام دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲:

کلبوی سوری  - نه عزیز صدتا روستا در ایران شاید بیشتر باشد که نام سوری دارند مگر هر که باید  گمان کند روستای اوست -   در زمان ساسانیان  عراق عرب و سوریه را سورستان مینامیدند و کسانی که از انجا بودند را سوری میگفتند -

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۷ دی ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۱۱ در پاسخ به یونس رستمی دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲:

من با شاهنامه بسیار گریستم  و اینجا  آتشم میکشد
 نهان بدتر از اشکارا شود
دل مردمان سنگ خارا شود
نه تخت و نه تاج و نه زرینه کفش
نه گوهر نه افسر نه بر سر درفش


 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۷ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۷:۴۳ دربارهٔ ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۱ - گفتار میرزا صادق خان امیری - ادیب الممالک فراهانی:

نمار و نمارش - کرویز-سیمناد - نیوند-نوله-سیمراخ-چمراس-فرجاد -فرجود - دهناد- شسته- کانه - وستی- تورند- و بسیاری دگر واژگانش بر ساخته اذرکیوانیه است -افسوس که این سخنور به دام انان افتاده

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۷ دی ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۳۱ در پاسخ به متین امجدیان دربارهٔ دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳:

آری منم خواهان سروده این دو بزرگم

 

۱
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۲۰
۴۱
sunny dark_mode