به قصدم ز ابرو و مژگان بتی تیر و کمان دارد
تو گوئی نیم جانی بر من بیدل گمان دارد
ببزم غیر جا بگرفته و غافل از این معنی
که چون نی از فراقش بند بند من فغان دارد
گله از آه آتشبار دل ای سینه کمتر کن
مگر نشنیده ای آخر تنور گرم، نان دارد؟
ز طعن دشمنان کی رنجه میگردد دلم، آری
که نخل بارور، ذوقی به سنگ کودکان دارد
عنان عقل سرکش را به دست عشق ده ای دل
که اشتر، مست چون گردد، مهارش ساربان دارد
ز خود غفلت مکن، از شر نفس ایمن مباش ایدل
که این خاکستر، آتش در درون دل نهان دارد
بگیر امروز دست ناتوانی در توانایی
که در پی نوبهار عمر، آسیب خزان دارد
مپرس از عاقلان احوال (صابر) را اگر خواهی
خبر از حال زارش مرغ دور از آشیان دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر موری سخن گوید، و گر مویی روان دارد
من آن مور سخن گویم، من آن مویم که جان دارد
تنم چون سایه مویست و دل چون دیده موران
ز هجر غالیه مویی، که چون موران میان دارد
اگر مر آب و آتش را مکان ممکن بود مویی
[...]
اگر ذاتی تواند بود کز هستی توان دارد
من آن ذاتم که او از نیستی جان و روان دارد
وگر هستی بود ممکن که کم از نیستی باشد
من آن هستم که آن از بینشانیها نشان دارد
وگر با نقطهای وهمم کسی همبر بود او را
[...]
غلام آن سبک روحم که با من سر گران دارد
جوابش تلخ و پنداری شکر زیر زبان دارد
مرا گر دوستی با او به دوزخ میبرد شاید
به نقد اندر بهشتست آن که یاری مهربان دارد
کسی را کاختیاری هست و محبوبی و مشروبی
[...]
هوای بوستان خوش گشت و باده لطف جان دارد
کنون هر کس که جان دارد، هوای بوستان دارد
سحرگه بکر غنچه ها باده ها خورده ست در پرده
همه سرخی رو بدهد گواهی، گر نهان دارد
کنون دل بستگی غنچه با گل، کی نهان ماند؟
[...]
نگارا دل همیخواهد که عشقت را نهان دارد
ولیکن اشک را نطق است و رنگ رو زبان دارد
اگر چه آتش مجمر ندارد شعلهٔ پیدا
ولیکن عود نتواند که دود خود نهان دارد
کسی کز درد عشق تو ندارد زندگیِّ دل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.