گنجور

 
حافظ

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم

هوادارانِ کویش را چو جانِ خویشتن دارم

صفایِ خلوتِ خاطر از آن شمعِ چِگِل جویم

فروغِ چشم و نورِ دل از آن ماهِ خُتَن دارم

به کام و آرزویِ دل چو دارم خلوتی حاصل

چه فکر از خُبثِ بدگویان، میانِ انجمن دارم

مرا در خانه سروی هست کاندر سایهٔ قَدَّش

فَراغ از سروِ بستانی و شمشادِ چمن دارم

گَرَم صد لشکر از خوبان به قصدِ دل کمین سازند

بِحَمْدِ الله و الْمِنَّه بُتی لشکرشِکن دارم

سِزَد کز خاتمِ لَعلَش زَنَم لافِ سلیمانی

چو اسمِ اعظمم باشد، چه باک از اهرِمَن دارم؟

الا ای پیرِ فرزانه، مَکُن عیبم ز میخانه

که من در تَرکِ پیمانه دلی پیمان‌شِکن دارم

خدا را ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم نِه

که من با لَعلِ خاموشش نهانی صد سخن دارم

چو در گل‌زارِ اِقبالش خرامانم بِحَمْدِالله

نه میلِ لاله و نسرین نه برگِ نسترن دارم

به رندی شهره شد حافظ میانِ همدمان، لیکن

چه غم دارم که در عالم قَوامُ‌الدّین حَسَن دارم

 
 
 
غزل شمارهٔ ۳۲۷ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۳۲۷ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۳۲۷ به خوانش عرفان حیدری خسرو
غزل شمارهٔ ۳۲۷ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عطار

ازین کاری که من دارم نه جان دارم نه تن دارم

چون من من نیستم، آخر چرا گویم که من دارم

تن و جان محو شد از من، ز بهر آنکه تا هستم

حقیقت بهر دل دارم شریعت بهر تن دارم

همه عالم پر است از من ولی من در میان پنهان

[...]

امیرخسرو دهلوی

من این آه جگر سوز از دل پیمان شکن دارم

چرا از دیگری نالم که درد از خویشتن دارم

چه جای محنت ایوب و اندوه دل یعقوب

بلا اینست و بیماری و تنهایی که من دارم

گهی از دیده در رنجم، گه از دل در جگرخواری

[...]

صائب تبریزی

هزاران معنی پیچیده در زلف سخن دارم

سر زلف سخن بی چشم زخم امروز من دارم

سراپا جوهرم چون تیشه در شیرین زبانیها

عجب نبود سر پرخاش اگر با کوهکن دارم

عجب نبود شود گر تنگ شکر پرده گوشم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
اسیر شهرستانی

دلی زخم انتخاب خنده گل در چمن دارم

پریشانی ندارد خاطر جمعی که من دارم

عدم را خنده می‌آید به شوخی‌های تدبیرم

ز هر تحریک مژگان تو چاکی در کفن دارم

لبم با ناله می جوشد دلم با شعله می رقصد

[...]

جویای تبریزی

دلی از فیض یاد عارضش رشک چمن دارم

قفس را می کند گلدام، طاؤسی که من دارم

به رنگ شمع فانوسی که افروزند در محفل

ز فیض نور معنی خلوتی در انجمن دارم

کسی چون من نباشد سیر چشم نعمت دنیا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه