زبانِ خامه ندارد سرِ بیان فِراق
وگرنه شرح دهم با تو داستانِ فِراق
دریغ مدت عمرم که بر امیدِ وصال
به سر رسید و نیامد به سر زمانِ فِراق
سری که بر سرِ گردون به فخر میسودم
به راستان که نهادم، بر آستانِ فِراق
چگونه باز کنم بال در هوایِ وصال
که ریخت مرغِ دلم پَر در آشیانِ فِراق
کنون چه چاره که در بَحرِ غم به گردابی
فُتاد زورقِ صبرم ز بادبانِ فِراق
بسی نَمانْد که کَشتیِ عمر غرقه شود
ز موجِ شوقِ تو در بحرِ بیکرانِ فِراق
اگر به دستِ من اُفتَد فِراق را بِکُشَم
که روزِ هجر سیَه باد و خان و مانِ فِراق
رفیقِ خِیلِ خیالیم و همنشینِ شَکیب
قَرینِ آتشِ هجران و هم قِرانِ فِراق
چگونه دَعویِ وصلت کُنَم به جان؟ که شدهست
تنم وکیلِ قَضا و دلم ضمانِ فِراق
ز سوزِ شوق دلم شد کباب دور از یار
مدام خونِ جگر میخورم ز خوانِ فِراق
فلک چو دید سرم را اسیرِ چَنبَرِ عشق
بِبَست گردنِ صبرم به ریسمانِ فِراق
به پایِ شوق گر این رَه به سر شدی حافظ
به دستِ هجر ندادی کسی عِنانِ فِراق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره فراق و جدایی است و احساسات عمیق شاعر را نسبت به دوری از معشوق بیان میکند. شاعر میگوید که زبانش برای توصیف درد جدایی کافی نیست و از عمر خود میگوید که بر امید وصال گذشته، اما هنوز به پایان نرسیده است. او احساس میکند که در دریای غم گرفتار شده و ناامیدی از رسیدن به معشوق، او را آزار میدهد. همچنین او به فقدان صبر و سختیهای ناشی از دوری اشاره میکند و در نهایت به ناامیدی از رسیدن به وصال میرسد و احساس میکند که زندگیاش در حال غرق شدن در شوق معشوق و درد فراق است. شاعر به تنهایی و مشکلات ناشی از جدایی خود اعتراف میکند و در پایان ناامیدی را به قوت احساس عشق خود پیوند میزند.
هوش مصنوعی: خامه (قلم) زبان ندارد تا بتواند درد و جدایی را بیان کند، و اگر داشت، داستان فراق را با تو بازگو میکردم.
هوش مصنوعی: مدت عمرم را با امید به وصال گذراندم، اما این امید هرگز محقق نشد و زمان جدایی به پایان رسید.
هوش مصنوعی: سری که با افتخار بر گردونه هستی میچرخید، اکنون به خاطر جدایی و فراق در آستانهای ناامید و افسرده قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم در هوای دیدار عاشقانه پرواز کنم وقتی که دلِ من در آغوش جدایی، بال و پرش را از دست داده است.
هوش مصنوعی: اکنون چه باید کرد وقتی که در دریای غم گرفتار شدم و کشتی صبرم به خاطر جدایی خراب شده است؟
هوش مصنوعی: مدت زیادی باقی نمانده که زندگی انسان به دلیل شدت احساسات و اشتیاق به تو، دچار غرق شدگی شود در دریای بیپایان جدایی.
هوش مصنوعی: اگر فراق به دست من بیفتد، آن را نابود میکنم، زیرا روز جدایی، سیاه و سخت است و باعث از هم پاشیدگی زندگی و آرامش میشود.
هوش مصنوعی: من دوست و همراه خیال هستم و در کنار صبر قرار دارم. همپیمان آتش جدایی و همنشین دوری هستم.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم ادعای وصل و نزدیکی به تو را داشته باشم، در حالی که وجودم تحت قضا و تقدیر قرار گرفته و قلبم در حال جدایی است؟
هوش مصنوعی: دل من از شدت شوق به عشق، مانند کبابی در آتش میسوزد. به دور از یارم همیشه در رنج و عذاب هستم و از غم فراق او خون جگر میخورم.
هوش مصنوعی: وقتی آسمان دید که من به عشق گرفتار شدهام، گردن صبرم را به بند فراق کشید.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر شوق و علاقهام به این مسیر پایان دادی، حافظ، هیچکس را در جدایی به دست غم و فراق نخواهی سپرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
زبان مار بود خار آشیان فراق
که باد جلوه گه برق، خانمان فراق
چو آفتاب زبانهای آتشین خواهم
که الامان زنم از تیغ بی امان فراق
هزار شق شود از درد همچو خامه موی
[...]
برای مهدی هادی بخوان شأن فراق
سرود حافظ شیراز در بیان فراق
زبان خامه ندارد سر بیان فراق
وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق
رفیق خیل خیالم و هم عنان شکیب
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.