گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

چون گریزد شیخ شهر از نام عشق

کی تواند نوش کرد از جام عشق

خاکیانرا برتری ز افلاکیان

نیست جز از فضل و از انعام عشق

عقل را چبود نهایات الکمال

جز گرفتار آمدن در دام عشق

نغمه ناقوس و تکبیر نماز

پنج نوبت میزند بر نام عشق

بر فراز بام عرشش منزل است

هر که را افتاد طشت از بام عشق

هر چه گفتند اولیا از قول حق

نیست غیر از وحی و جز الهام عشق

در حریم حرمتش محرم نه ای

تا نه بندی ای حبیب احرام عشق

 
 
 
سنایی

تا دل من صید شد در دام عشق

باده شد جان من اندر جام عشق

آن بلا کز عاشقی من دیده‌ام

باز چون افتاده‌ام در دام عشق

در زمانم مست و بی‌سامان کند

[...]

حسینی

صبحدم بر کف نهادم جام عشق

تا شدم سرمست و بی آرام عشق

نشاط اصفهانی

خلد و دوزخ لقمه ای در کام عشق

کوثر و غساق در یک جام عشق

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه