حلقه بر هر در زدم دیدم در میخانه بود
در کفم هر سبحه کافتاد از گل پیمانه بود
جلوه گر از چهره پیر مغان دیدم عیان
نقش هر صورت که اندر کعبه و بتخانه بود
پرتوی از نقطه دانش در این بیدانشان
یک حقیقت دیدم و چندین هزار افسانه بود
چون فنای عاشقانرا شاه جان پروانه داد
سوخت صد پروانه و یک شمع را پروانه بود
عقل کل کش ساده دیدم با دو صد نقش و نگار
شور سودا و جنون از یک دل دیوانه بود
صد هزاران ساز و در هر یک نوائی مختلف
چون نهادم گوش جان یک ناله مستانه بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تجربیات خود در میخانه و دیدار با پیر مغان سخن میگوید. او با سبحهای در دست، با عمیقتر شدن در معانی، به یک حقیقت واحد میرسد که در کنار آن، افسانههای زیادی وجود دارد. اشاره به فانی شدن عاشقان و سوختن پروانهها نیز نشاندهنده عشق و شور است. همچنین، او عقل را با زیباییها و نقش و نگارهایش میبیند و در نهایت با گوش به نالهای مستانه توجه میکند که نشاندهنده جذابیت و شور زندگی است.
هوش مصنوعی: من به هر در و خانهای که گشتم، فقط دنیای می و شراب را یافتم. در دستانم هر دانه تسبیح که افتاد، نشانهای از جام و نوشیدنی بود.
هوش مصنوعی: نقش و زیباییهایی را که در چهرهی پیر مغان مشاهده کردم، به وضوح دیدم؛ همان نقوشی که در کعبه و بتخانه وجود داشتند.
هوش مصنوعی: در این بیدارگری، تنها یک واقعیت از نقطهی دانش مشاهده کردم، در حالی که هزاران داستان و افسانه وجود داشت.
هوش مصنوعی: چون عشق عاشقان به آخرت و فنا میرسد، شاه عشق به پروانهها اجازه سوختن میدهد. در این میان، صد پروانه جان خود را فدای یک شمع میکنند و فقط یک پروانه به عشق آن شمع میسوزد.
هوش مصنوعی: نابغهای را دیدم که در ظاهری ساده به نظر میرسید، اما در دلش جهانی پر از هیجان و دیوانگی وجود داشت و این همه زیبایی و ظرافت در وجود او نهفته بود.
هوش مصنوعی: در صحنهای پر از سازها و نواهای متفاوت، وقتی که به دقت صدای هرکدام را میشنوم، تنها یک ناله شاداب و دلانگیز به گوشم میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دجله را امسال رفتاری عجب مستانه بود
پای در زنجیر و کف بر لب مگر دیوانه بود
چرخ میزد آب و برمیگشت در گرد حصار
گوئیا بغداد شمع و دجله چون پروانه بود
تیرباران کرد ابر و لشکری چون سیل راند
[...]
دوشم از آغاز شب جا ، بر در جانانه بود
تا به روزم چشم بر بام و در آن خانه بود
دی که می آمد ز جولانگاه شوخی مست ناز
نرگسش بر گوشهٔ دستار خوش ترکانه بود
بهر آن نا آشنا میرم که فرد از همرهان
[...]
دجله را امسال رفتاری عجیب مستانه بود
پای در زنجیر و کف بر لب مگر دیوانه بود
شب که سرو قامت او شمع این کاشانه بود
تا سحر گه بر گریزان پر پروانه بود
صاحب خرمن نگشتم تا نیفتادم ز پا
مور من تا دست و پایی داشت قحط دانه بود
طره موجم، نوآموز کشاکش نیستم
[...]
چشمت امشب ساقی و بیطاقتی پیمانه بود
یک نگاه آشنا تکلیف صد میخانه بود
لطف پنهان ناز پرورد تغافل بوده است
یاد ایامی که با من چشم او بیگانه بود
می زدم امروز لاف زهد پیش زاهدی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.