گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

شاهدی مستانه آمد زاهدی مستور شد

روزنخ کم زن که بر لوح این قضا مسطور شد

خود پرستی دم زد از هستی و این چون و چرا

سطوت برق تجلی زد، بر او مقهور شد

قصه ابلیس و آدم، نقل جم یا اهرمن

رمزی از افسانه ما و توئی مشهور شد

تافت چون مصباح ذات حق زمشکوه صفات

قلب انسان از همه اعیان ز جاج نور شد

از من و دل عارفی در کعبه و سنگ سیاه

زد مثلها تا چه حکمت زین سخن منظور شد

سنگ میثاق است کو، چون در بیضا بود لیک

دست نامحرم بسودش چون شب دیجور شد

این رقم را در ازل سطر از مداد نور بود

شد سیه چون در حجاب آب و گل مستور شد

یکدل ویرانه بود این کعبه کز طوف ملک

نامش اندر چرخ چارم خانه معمور شد

یک انا الحق بود گاهی از درخت موسوی

شد بلند آوازه گاهی از لب منصور شد

قسم عارف باده عشق و شراب بیخودی

قسم زاهد جوی شیر و چشمه کافور شد

بوالعجب دیدم که عارف صد هزاران ننگ داشت

زانچه از علم و هنر زاهد بدو مغرور شد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خیالی بخارایی

سرکشید از کبر ابلیس و چنین مهجور شد

دعوی حلاج بر حق بود از آن منصور شد

شد شمع از سوختن این فنر بس پروانه را

کاو به هر جمعیّتی در عاشقی مشهور شد

شام رمزی گفت از مویش چنین تاریک شد

[...]

جامی

آن که از معماری عدلش جهان معمور شد

زین خراب آباد آیین خرابی دور شد

صائب تبریزی

بی تو بر من شش جهت چون خانه زنبور شد

چار دیوار عناصر تنگنای گور شد

از سر مشق جنون افتاده بودم سالها

نوخطی دیدم که داغ کهنه ام ناسور شد

بیدل دهلوی

شب که از شور شکست دل اثر پرزور شد

همچو چینی تار مویی ‌کاسهٔ طنبور شد

برق آفت‌گر چنین دارد کمین اعتبار

خرمن ما عاقبت خواهد نگاه مور شد

عیش صد دانا ز یک نادان منغص می‌شود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
بلند اقبال

چشم امید از مشیر الملک یارب کور شد

آرزوها ازجفای او زدلها دور شد

آفتاب مکرمت در آسمان عهد او

زیر ابر کینه و بغض وحسد مستور شد

هر کجا صاحبدلی ز اعمال او مغموم گشت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه