گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

دست ساقی دوش در محفل درخت طور بود

باده چون مصباح و مینا چون زجاج نور بود

پیر ما با یک قدح می، محو کرد از خاطرش

هر چه از فضل و هنر زاهد بر او مغرور بود

بر زمین بیت المقدس شد خرابات مغان

بر فلک نزد ملایک خانه معمور بود

تا کی آدم کشت، کرد ابلیس سیرابش بخون

این می گلگون که در جام است از آن انگور بود

چشم ساقی نیمه شب مست و سحرگاهان خراب

وقت صبح از باده دوشین عجب مخمور بود

قسمت رندان شد از روز ازل جام الست

شیخ و زاهد را اگر قسمت نشد معذور بود

هر که در میخانه بر گرد خم می زد طواف

حج او مقبول بود و سعی او مشکور بود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سنایی

ای رفیقان دوش ما را در سرایی سور بود

رفتم آنجا گر چه راهی صعب و شب دیجور بود

دیدم اندر راه زی درگاه آن شاه بتان

هر چه اندر کل عالم عاشقی مستور بود

از چراغ و شمع کس را یاد نامد زان سبب

[...]

مولانا

پیش از آن کاندر جهان باغ و می و انگور بود

از شراب لایزالی جان ما مخمور بود

ما به بغداد جهان جان اناالحق می‌زدیم

پیش از آن کاین دار و گیر و نکته منصور بود

پیش از آن کاین نفس کل در آب و گل معمار شد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
حسین خوارزمی

دوش چشم جانم از دیدار شه پرنور بود

مطرب ما زهره و ساقی مجلس حور بود

با عذار ساقی فتان و چشم مست او

زاهد ار بشکست توبه همچو ما معذور بود

تا قدح کرده حدق بهر حمیای جمال

[...]

کلیم

پایمزد عجز ما بیداد دست زور بود

آنچه کرد اصلاح عیش تلخ بخت شور بود

دوش از بزم نشاط ما نوائی برنخاست

تار گفتی بی تو موی کاسه طنبور بود

با گرانان درنمی آید سبکروحست عشق

[...]

صائب تبریزی

تا خیال آن بهشتی رو مرا منظور بود

پرده های چشم حیرانم نقاب حور بود

در کدوی من می وحدت به کام دل رسید

خام بود این باده تا در کاسه منصور بود

بی تأمل مهر خاموشی زلب برداشتم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه