دست ساقی دوش در محفل درخت طور بود
باده چون مصباح و مینا چون زجاج نور بود
پیر ما با یک قدح می، محو کرد از خاطرش
هر چه از فضل و هنر زاهد بر او مغرور بود
بر زمین بیت المقدس شد خرابات مغان
بر فلک نزد ملایک خانه معمور بود
تا کی آدم کشت، کرد ابلیس سیرابش بخون
این می گلگون که در جام است از آن انگور بود
چشم ساقی نیمه شب مست و سحرگاهان خراب
وقت صبح از باده دوشین عجب مخمور بود
قسمت رندان شد از روز ازل جام الست
شیخ و زاهد را اگر قسمت نشد معذور بود
هر که در میخانه بر گرد خم می زد طواف
حج او مقبول بود و سعی او مشکور بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره لذتهای زندگی و پرهیز از تعصب دینی است. ساقی در مجلس مینوشی درخت طور را در دست دارد و باده مانند نور است. پیرمردی با یک لیوان شراب، زهد و خودپسندی را از خاطر میبرد. در بیت المقدس، مکانی که باید مقدس باشد، به خرابات مغان تبدیل میشود. شعر به بازیابی یاد آدم و ابلیس اشاره دارد و میگوید که شراب از انگور است. چشم ساقی در شب مست و در صبح خراب است. رندان از ابتدای آفرینش بهرهمند شدند و کسانی که در میخانه طواف کنند، اعمالشان مقبول است. به طور کلی، این اشعار دعوت به شاد زیستن و ارزشگذاری بر لحظات خوش و عشق به زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: دست ساقی در جمعی مانند درخت طور بود و شراب همچون چراغی درخشان و مینا نیز مانند شیشهای پر از نور به نظر میآمد.
هوش مصنوعی: پیر ما با یک جرعه شراب، تمام آن چیزی را که زاهد به خاطر دانش و هنرش به او مینازید، از یادش برد.
هوش مصنوعی: در زمین بیت المقدس، منطقهای پر از فساد و بیولوگی مغان شکل گرفت، در حالی که در آسمان، ملائکه در خانهای آباد و ساکن بودند.
هوش مصنوعی: چقدر طول میکشد که آدم بکشد، شیطان او را با خون سیراب کند. این می گلگون در جام از همان انگور به دست آمده است.
هوش مصنوعی: چشمان ساقی در نیمه شب پر از مستی و در سپیده دم گرفتار خرابی است. در صبح، از شراب شب گذشته، به طرز عجیبی سرمست و intoxicated بود.
هوش مصنوعی: از روزگار آغاز، این تقدیر برای رندان رقم خورده است که از جام باده بهرهمند شوند. اگر شیخ و زاهد نتوانند از این نعمت بهره ببرند، به نوعی قابل بخشش و توجیه است.
هوش مصنوعی: هر کسی که در میخانه دور تا دور لیوان شراب میچرخید، اعمال او مانند حج مقبول و تلاشش مورد قبول خداوند بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای رفیقان دوش ما را در سرایی سور بود
رفتم آنجا گر چه راهی صعب و شب دیجور بود
دیدم اندر راه زی درگاه آن شاه بتان
هر چه اندر کل عالم عاشقی مستور بود
از چراغ و شمع کس را یاد نامد زان سبب
[...]
پیش از آن کاندر جهان باغ و می و انگور بود
از شراب لایزالی جان ما مخمور بود
ما به بغداد جهان جان اناالحق میزدیم
پیش از آن کاین دار و گیر و نکته منصور بود
پیش از آن کاین نفس کل در آب و گل معمار شد
[...]
دوش چشم جانم از دیدار شه پرنور بود
مطرب ما زهره و ساقی مجلس حور بود
با عذار ساقی فتان و چشم مست او
زاهد ار بشکست توبه همچو ما معذور بود
تا قدح کرده حدق بهر حمیای جمال
[...]
پایمزد عجز ما بیداد دست زور بود
آنچه کرد اصلاح عیش تلخ بخت شور بود
دوش از بزم نشاط ما نوائی برنخاست
تار گفتی بی تو موی کاسه طنبور بود
با گرانان درنمی آید سبکروحست عشق
[...]
تا خیال آن بهشتی رو مرا منظور بود
پرده های چشم حیرانم نقاب حور بود
در کدوی من می وحدت به کام دل رسید
خام بود این باده تا در کاسه منصور بود
بی تأمل مهر خاموشی زلب برداشتم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.