گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

دمبدم عمر میرود بر باد

باده خور باده هر چه باداباد

دیدی آخر که خواجه مرد و نبرد

آنچه در عمر خود نخورد و نداد

خود بخور یا بده و گر نه بنه

تا خورد دشمنت بروز مباد

خیمه چرخرا حبابی گیر

نیمه بر آب و نیمه ای بر باد

خانه ای سخت سست بنیاد است

کش بر آب و هوا بود بنیاد

نکته ای گویمت ز گردش چرخ

دارم این نکته را ز پیری یاد

هر که زاده است باز خواهد مرد

هر که مرده است باز خواهد زاد

دل بر این کاخ زرنگار مبند

که بسی چون من و تو دارد یاد

دادگر نیست در جهان ورنه

میزدم از جفای گردون داد

وه چه خوش گفت مردک دانا

کافرین بر روان دانا باد

گر نباشی بسان نخل کریم

باش باری بمثل سرو آزاد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

شاد زی با سیاه‌چشمان، شاد

که جهان نیست جز فسانه و باد

ز آمده شادمان بباید بود

وز گذشته نکرد باید یاد

من و آن جعدموی غالیه‌بوی

[...]

فرخی سیستانی

هر که بود از یمین دولت شاد

دل بمهر جمال ملت داد

هر که او حق نعمتش بشناخت

میر مارا نوید خدمت داد

طاعت آن ملک بجا آورد

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ابوالفضل بیهقی

پادشاهی برفت پاک سرشت‌

پادشاهی نشست حورنژاد

از برفته‌ همه جهان غمگین‌

وز نشسته‌ همه جهان دلشاد

گر چراغی ز پیشِ ما برداشت‌

[...]

مسعود سعد سلمان

روزگاریست سخت بی فریاد

کس گرفتار روزگار مباد

شیر بینم شده متابع رنگ

باز بینم شده مسخر خاد

نه به جز سوسن ایچ آزادست

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه