پسته گر چون لعل جانبخش تو خندانی کند
کی تواند چون لب لعلت سخندانی کند
کار دل آمد بجان از درد و رنجوری و لیک
گر طبیب ما تو باشی درد درمانی کند
بر جراحتهای ناسور دل یاران توان
زد نمکها، گر زنخدانش نمکدانی کند
زهر غم شهد است اگر دلدار دلداری دهد
کار جان سهل است اگر جانانه جانانی کند
نرگس مستانه اش از یک نگاه آشنا
با لب خاموش من صد راز پنهانی کند
غمزه شوخ تو با دلدادگان از قهر و لطف
روز و شب پیدا و پنهان آنچه میدانی کند
اینچنین مستی که در چشم بت دلجوی ماست
خمر روحانی کند نی راح ریحانی کند
ما گدایانرا بود چشم طمع از خوان لطف
لعل دلجوی تو هر روزی که مهمانی کند
بخش درویشان فرستد خسرو از احسان
مجلس عشرت چه در خرگاه سلطانی کند
قسمت موران چرا از دعوت یاران نداد
آنکه با لعل لبش دیوی سلیمانی کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روی مرجانی ز چشمم دوست پنهانی کند
تا سرشک چشم من چون روی مرجانی کند
چون نبیند لعل ریحانی لبش با لعل خویش
ای بسا چون خویش بیند لعل ریحانی کند؟
چون کمان ابروش دارد قامت من چون کمان
[...]
زلف سرمستش چو در مجلس پریشانی کند
جان اگر جان را نیندازد گرانجانی کند
عقلها را از پریشان زیستن نبود گزیر
اندر آن مجلس که زلف او پریشانی کند
تا پریشان نیست بر سوسن همی ساید عبیر
[...]
در گناه هر که عفوت خویش را بانی کند
ایمنش در ظل خویش از قهر ربانی کند
خواهد ار اجر عبوری بردرت مور ذلیل
ایزدش شاهنشه ملک سلیمانی کند
صد جهانبانش به دربانی رود هر پادشه
[...]
بحر طبعم در سخن چون گوهر افشانی کند
در صدف گوهر ز خجلت چهره مرجانی کند
بخت باید مرد را در هند پر دیو و پری
بخت اگر آید به سر، موری سلیمانی کند
زور طالع بین که مفلوکی ز اهل مدرسه
حکمرانی بر سپاه شاه کیهانی کند
میر شمشیر است ملایی که از بهر نمود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.