گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار من

یار گر اوست، کی شود توبه و زهد یار من؟

باده هجر خوردنم، رنج خمار در تنم

جز ز حلاوت لبش نشکند این خمار من

ای چو تویی نخاسته پهلوی من نشین دمی

تا بنشیند از درون آتش انتظارمن

رغبت اگر نمی کنم، ساقی خون خود شوم

مطرب رایگان تو ناله زیروار من

بی تو دو چشم چار شد، خاک در تو سرمه ام

سرمه گر از تو بایدم، خاک به هر چهار من

چون تو سوار بگذری، دیده گهر فشان کنم

خواه قبول و خواه رد، نیست جز این نثار من

بس که پر از غبار شد دل ز تو، گر نفس زنم

خاک به رویم افگند، این دل پر غبار من

رنجه مشو به کشتنم، زان که به رخصت غمت

فتنه تمام می کند محنت نیم کار من

لاغ مکن که خسروا، دامن خود ز من مکش

چون که ز دست من بشد دامن اختیار من

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سراج قمری

ای به دو چشم نرگسین آفت روزگار من

طرهٔ بی‌قرار تو برده ز من قرار من

گرچه خمار وصل تو گشت ملازم سرم

هم به شراب لعل تو، دفع شود خمار من

ای یمنی ستاره بر آرزوی مه رخت

[...]

مولانا

باز نگار می کشد چون شتران مهار من

یارکشی است کار او بارکشی است کار من

پیش رو قطارها کرد مرا و می کشد

آن شتران مست را جمله در این قطار من

اشتر مست او منم خارپرست او منم

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
نسیمی

گل ز خجالت آب شد پیش رخ نگار من

سرخ برآمد از حیا لاله ز شرم یار من

مست جمال خود کند عالم امر و خلق را

برقع اگر برافکند ساقی گلعذار من

مست شراب آرزو، کی رهد از خمار غم؟

[...]

قاسم انوار

ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من

صد پی اگر جفا کند، صدق و صفاست کار من

خسرو بی نظیر من، حاکم من، امیر من

دلبر ناگزیر من، باغ من و بهار من

نور من و سرور من، حاضر من، حضور من

[...]

امیرعلیشیر نوایی

شب چو شکست توبه ام شوخ شرابخوار من

صبح دعاست کار من تا شکند خمار من

هست دلیل اینکه آن مست شبم نواختست

چشم و رخ کبود من روی و سر فگار من

باد چراست جانفزا گرد ز چیست سرمه گون

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه