آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار من
یار گر اوست، کی شود توبه و زهد یار من؟
باده هجر خوردنم، رنج خمار در تنم
جز ز حلاوت لبش نشکند این خمار من
ای چو تویی نخاسته پهلوی من نشین دمی
تا بنشیند از درون آتش انتظارمن
رغبت اگر نمی کنم، ساقی خون خود شوم
مطرب رایگان تو ناله زیروار من
بی تو دو چشم چار شد، خاک در تو سرمه ام
سرمه گر از تو بایدم، خاک به هر چهار من
چون تو سوار بگذری، دیده گهر فشان کنم
خواه قبول و خواه رد، نیست جز این نثار من
بس که پر از غبار شد دل ز تو، گر نفس زنم
خاک به رویم افگند، این دل پر غبار من
رنجه مشو به کشتنم، زان که به رخصت غمت
فتنه تمام می کند محنت نیم کار من
لاغ مکن که خسروا، دامن خود ز من مکش
چون که ز دست من بشد دامن اختیار من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری دربارهٔ عشق و درد فراق است. شاعر از ترک شراب و زهد سخن میگوید و میگوید که حتی با توبه و زهد، نمیتواند از عشق معشوق خود جدا شود. او از رنج و حسرت ناشی از دوری معشوق میگوید و به حلاوت لبهای او اشاره میکند که تنها راه آرامش اوست. شاعر خواستار لحظهای بودن در کنار معشوق است و از غم و دردهایی که به خاطر او تحمل میکند حرف میزند. او همچنین به غبار دل و خاک زمین اشاره کرده و از معشوق میخواهد که به او رحم کند و از او جدا نشود، زیرا در این حالت دامن اختیارش را از دست داده است.
هوش مصنوعی: ترک نوشیدن شراب که به خاطر زهد و توبه انجام میشود، برای من مشکل شده است. اگر او (یارم) باشد، چگونه میتوان به زهد و توبه دست یافت؟
هوش مصنوعی: من از جداییام نوشیدم و دردی که از خماری دارم، تنها با شیرینی لب او تسکین مییابد و جز با آن شیرینی، هیچ چیز نمیتواند این درد را از من بزداید.
هوش مصنوعی: ای محبوب من، یک لحظه کنارت بنشین تا آتش انتظارم کمی آرام بگیرد.
هوش مصنوعی: اگر به مینوشی رغبت ندارم، پس بهتر است که از رنج و دردهای خودم بگویم و به تو که رایگان نالههای من را میشنوی، توجه کنم.
هوش مصنوعی: بی تو چشمهایم به دنیا بیمعنی شده و در این حالت، وجودم همچون خاکی بیارزش است. اگر قرار باشد از تو دور بمانم، تمام وجودم به خاک تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: وقتی تو از کنار من عبور میکنی، چشمانم را پر از اشک میکنم. فرقی نمیکند که تو این اشکها را قبول کنی یا نه، اندازه این نثر و احساسم همین است.
هوش مصنوعی: دل من چنان از یاد تو پر از غبار و نشانههای غم است که اگر نفس بکشم، خاک به رویم میریزد. این دل که پر از گرد و غبار است، از سنگینی یاد تو آکنده است.
هوش مصنوعی: به خودت زحمت نده که مرا بکشی، زیرا با اجازهی غمت، درد و سختی من به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی بر روی زندگیات کنترل داشته باشی و از دستت رفته، دیگر مرا به دامنت نیفکن و به حالم فکر نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای به دو چشم نرگسین آفت روزگار من
طرهٔ بیقرار تو برده ز من قرار من
گرچه خمار وصل تو گشت ملازم سرم
هم به شراب لعل تو، دفع شود خمار من
ای یمنی ستاره بر آرزوی مه رخت
[...]
باز نگار می کشد چون شتران مهار من
یارکشی است کار او بارکشی است کار من
پیش رو قطارها کرد مرا و می کشد
آن شتران مست را جمله در این قطار من
اشتر مست او منم خارپرست او منم
[...]
گل ز خجالت آب شد پیش رخ نگار من
سرخ برآمد از حیا لاله ز شرم یار من
مست جمال خود کند عالم امر و خلق را
برقع اگر برافکند ساقی گلعذار من
مست شراب آرزو، کی رهد از خمار غم؟
[...]
ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من
صد پی اگر جفا کند، صدق و صفاست کار من
خسرو بی نظیر من، حاکم من، امیر من
دلبر ناگزیر من، باغ من و بهار من
نور من و سرور من، حاضر من، حضور من
[...]
شب چو شکست توبه ام شوخ شرابخوار من
صبح دعاست کار من تا شکند خمار من
هست دلیل اینکه آن مست شبم نواختست
چشم و رخ کبود من روی و سر فگار من
باد چراست جانفزا گرد ز چیست سرمه گون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.