سرو، نازان شود ز رفتارش
پسته، شیرین شود ز گفتارش
شادی سنبل، بنفشه دمش
برخی پسته ی شکربارش
همه نقش است خط چون مورش
همه پیچ است زلف چون مارش
پیش گلزار روی و سرو قدش
سرو پست وی است و گلزارش
برصف عقل من شکست آورد
شکن طره ی زره وارش
گل مسکین چه کرد در حقش
که به هر لحظه می نهد خارش؟
کار دل همچو سایه بی نور اسن
تا لبفکند سایه بر کارش
حق به دست وی است، کی ماند
سایه با آفتاب دیدارش؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خلق را قصه ایست آثارش
هند را عبره ایست پیکارش
گاه بوسد به مهر رخسارش
گاه بنوازد و کشد بارش
پر کتان و قصب شد انبارش
زر به صندوق و خز به خروارش
گل دل بشکفد ز دیدارش
دل گل بشکفد ز رخسارش
بخت ما را فکند در دامش
حسن خود را نهاد بر بارش
از لطیفی که آفرید خدای
[...]
تا چگونه ست رنگ رخسارش
یا چه رنگست لعل دربارش
تا جگرخوار یا شکر خوارند
در قفس طوطیان گفتارش
تا کجا برد پستۀ تنگش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.