شمارهٔ ۲۶۸
هنوزم از مژه، کار سحاب میآید
هنوز دجله به چشمم سراب میآید
ز دل به جز کف خاکستری نماند و هنوز
نفس ز سینه چو دود از کباب میآید
به آفتاب هم این خیرگی گمانم نیست
که با فروغ رخت از نقاب میآید
کسی که دی ز مقیمان کعبه بود، امروز
ز راه میکده مست و خراب میآید
کسی که رفته به دریای عشق، میداند
که کار سیل ز یک قطره آب میآید
درین محیط ز انداز موج دانستم
که بر سفینه شکست از حباب میآید
نسیم زلف تو بر گل وزیده پنداری
که بوی نافه چین از گلاب میآید
ز ره به وعده وصل بتان مرو قدسی
که تشنه با لب خشک از سراب میآید
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...