میگساران را لبت یاد از می گلگون دهد
بی لب لعلت، می گلرنگ طعم خون دهد
نقد دل آوردهام، بنما جمال خویش را
تا نبیند دلربایی چون تو، کس دل چون دهد؟
دیده گردد خشک، اگر بر داغ دل مرهم نهم
چشمه را چون لای گیرد، نم کجا بیرون دهد؟
طالع عاشق ندارد یک دعای مستجاب
چند ورد صبحگاهم زحمت گردون دهد؟
از شکاف سینه دل را میکنم از خون تهی
صبر آنم کو، که دل از دیده خون بیرون کند؟
از وصال خود مکن منعم، چه کم خواهد شدن
تشنهای را گردم آبی کس از جیحون دهد؟
همچو قدسی شهرهام در عشق لیلیطلعتان
شهرت من یاد از رسوایی مجنون دهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و پیچیده عاشقانه پرداخته است. شاعر با اشاره به لذتهای می و عشق، از زیبایی معشوقش سخن میگوید و تأکید میکند که هیچکس نمیتواند دلربایی چون او را تجربه کند. او با تصاویری از درد و longing، احساس خشکی و ناتوانی در مقابله با دلبستگیاش را بیان میکند. در ادامه، او از دعاهایش میگوید که بینتیجهاند و آرزوی وصال را در خود دارد، در حالی که عطش و نیاز او برآورده نمیشود. در نهایت، شاعر به رسوایی عشق خود و شهرتش در میان مردم اشاره میکند که یادآور دردهای مجنون است.
هوش مصنوعی: میگساران وقتی لب تو را میبینند، یاد میگیرند طعم شراب قرمز را ببرند. اما بیلبهای لعل تو، شراب رنگی مشابه طعم خون را به آنها میدهد.
هوش مصنوعی: من دل و جانم را به نمایش گذاشتهام، زیبایی خود را نشان بده تا دیگر کسی نتواند به زیبایی و دلربایی تو دل ببندد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم این بیت را به زبان سادهتری بیان کنم، میتوان گفت: اگر چشمهایم خشک شوند و نتوانم بر درد دل خود چیزی بگذارم، مانند چشمهای که در دلش لایهای از گل گرفتگی دارد، چطور میتواند آبش را بیرون بریزد؟
هوش مصنوعی: عاشق هیچ وقت شانس خوبی ندارد و دعاهایش مورد قبول واقع نمیشود. حتی اگر هر روز صبح دعایی بکند، باز هم مشکلات و سختیهای زندگی او را رها نخواهند کرد.
هوش مصنوعی: از دل خود درد و رنج را بیرون میآورم و به خاطر خونی که از غم ریختهام، صبر و شکیباییام را میطلبم. آیا کسی را میشناسی که بتواند دل را از چشمانش به بیرون بریزد و این درد را احساس کند؟
هوش مصنوعی: از دیدار خود من را محروم نکن، چرا که کمکی به تشنهای نخواهی کرد؛ مگر آنکه کسی از جیحون آبی به او دهد.
هوش مصنوعی: من همانند فرشتهای هستم که در عشق محبوبهای با چهرهی زیبا مشهورم؛ اما نام من یادآور رسوایی مجنون و داستانهای اوست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرکه او را میل خاطر سوی ارزانی بود
او برنج و خواری ارزانی و ارزانی بود
من بچشم یار از آن خوارم که ارزان یافتست
چون ببینی خواری هرچیز ز ارزانی بود
بر جفای صد شبش ناید پشیمانی شبی
[...]
خسروا می خور که خرم جشن افریدون رسید
باغ پیروزی شکفت و صبح بهروزی دمید
در چنین صد جشن فرخ شادباش و شاه باش
کایزد از بهر تو این شاهی و شادی آفرید
ملک گیتی دولت عالی تورا دادست و بس
[...]
از برای بخشش آموزی چو اقبال و خرد
آفتاب از اوج خود شاگرد این درگاه باد
هر که را نور تجلّی بر دلش آید پدید
بس عجب نه گر چو موسی که برو ریحان شود
عیش من تلخ است بی تو ور بخواهد یک زمان
دو لب شیرین تو تلخ مرا شیرین کنند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.