میگساران را لبت یاد از می گلگون دهد
بی لب لعلت، می گلرنگ طعم خون دهد
نقد دل آوردهام، بنما جمال خویش را
تا نبیند دلربایی چون تو، کس دل چون دهد؟
دیده گردد خشک، اگر بر داغ دل مرهم نهم
چشمه را چون لای گیرد، نم کجا بیرون دهد؟
طالع عاشق ندارد یک دعای مستجاب
چند ورد صبحگاهم زحمت گردون دهد؟
از شکاف سینه دل را میکنم از خون تهی
صبر آنم کو، که دل از دیده خون بیرون کند؟
از وصال خود مکن منعم، چه کم خواهد شدن
تشنهای را گردم آبی کس از جیحون دهد؟
همچو قدسی شهرهام در عشق لیلیطلعتان
شهرت من یاد از رسوایی مجنون دهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرکه او را میل خاطر سوی ارزانی بود
او برنج و خواری ارزانی و ارزانی بود
من بچشم یار از آن خوارم که ارزان یافتست
چون ببینی خواری هرچیز ز ارزانی بود
بر جفای صد شبش ناید پشیمانی شبی
[...]
خسروا می خور که خرم جشن افریدون رسید
باغ پیروزی شکفت و صبح بهروزی دمید
در چنین صد جشن فرخ شادباش و شاه باش
کایزد از بهر تو این شاهی و شادی آفرید
ملک گیتی دولت عالی تورا دادست و بس
[...]
از برای بخشش آموزی چو اقبال و خرد
آفتاب از اوج خود شاگرد این درگاه باد
هر که را نور تجلّی بر دلش آید پدید
بس عجب نه گر چو موسی که برو ریحان شود
عیش من تلخ است بی تو ور بخواهد یک زمان
دو لب شیرین تو تلخ مرا شیرین کنند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.