گنجور

 
قدسی مشهدی

خانه‌ام نیمی خراب از گریه نیمی پرگل است

همنشینم جغد از یک سو، ز یک سو بلبل است

نکته‌ای تا کرده از سیرابی زلفش رقم

از رطوبت خامه‌ام گویی که شاخ سنبل است

کی به گوشش می‌رسد فریاد محرومان باغ؟

بس که گوش گل ز جوش بلبلان پرغلغل است

خواری عشقم مبین، بنگر قبای غنچه را

ابره گر از خار دارد، آستر برگ گل است

از دل قدسی به شهر و کو چه می‌جویی سراغ؟

جان آن دیوانه، چین زلف و قید کاکل است