تا به زلف تو تاب میبینم
خویش را در طناب میبینم
دم به دم از هجوم لشکر عشق
ملک دل را خراب میبینم
بس که از تشنگی روانم سوخت
هرچه میبینم آب میبینم
بر سر موج بحر ناکامی
خویشتن را حباب میبینم
سوی هر راه میگشایم چشم
صدهزار آفتاب میبینم
با همه تشنهکامی از هرسو
میشتابم سراب میبینم
دیده را در میان لجۀ اشک
مضطرب چون حباب میبینم
پیش آن آفتابرو چو غبار
همه خود را حجاب میبینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عمیق و دردناک خود در مواجهه با عشق و ناکامی صحبت میکند. او زلف معشوق را تابناک میبیند و در عین حال خود را در شرایط دشواری قرار داده، گویی در طناب گرفتار شده است. به وضوح میتوان حس تشنگی و عطش او را در متن احساس کرد، زیرا هرچیزی را که میبیند به آب تشبیه میکند، اما همچنان در جستجوی سراب است. شاعر همچنین تصویر حبابی که در میان دریای ناکامی شناور است را به ذهن میآورد و نشان میدهد که چقدر احساس شکست و ناتوانی دارد. در نهایت، او خود را مانند غباری در برابر عظمت آفتاب عشق میبیند و نشان میدهد که چقدر در برابر این احساسات زخمی و غرق در حجاب است.
هوش مصنوعی: وقتی به زلف تو نگاه میکنم، خودم را در حالتی میبینم که مانند یک نفر در یک طناب گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: هر لحظه با هجوم عشق، احساس میکنم که قلبم ویران و خراب میشود.
هوش مصنوعی: از شدت تشنگی روحم به درد آمده و هرجا که نگاه میکنم، فقط آب میبینم.
هوش مصنوعی: در بالای موجهای دریا، من خود را همچون حبابی از ناکامی میبینم.
هوش مصنوعی: به هر سمتی که نگاه میکنم، نور خورشیدهای زیادی را مشاهده میکنم.
هوش مصنوعی: من با تمام عطش و نیازم از هر طرف به سمت جلو میروم، اما همیشه فقط تصاویری از آبهای توهمی را میبینم.
هوش مصنوعی: دیدهام را پر از اشک و پریشانی میبینم، مانند حبابی که به آرامی در آب حرکت میکند.
هوش مصنوعی: در برابر آن آفتاب درخشان، خود را همچون گرد و غبار میبینم که باید پنهان شوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
این تویی تا به خواب میبینم
یا به شب آفتاب میبینم
در دل خویشتن خیال لبت
نمکی بر کباب میبینم
یک شب از خویشتن مکن دورم
[...]
چشم مستت به خواب میبینم
لعبتی بینقاب میبینم
جام گیتینما گرفته به دست
خوش حبابی بر آب میبینم
نور چشمست و در نظر دارم
[...]
چشم مستش به خواب میبینم
کار تقوی خراب میبینم
دیده را از خیال لعل لبش
ساغر پر شراب میبینم
عکس رویش میان دیده مدام
[...]
حال خود را خراب میبینم
مرغ دل را کباب میبینم
تا دَمِ آبِ تیغ او خوردم
بحرها را سراب میبینم
مردمیهای چشم او بگذشت
[...]
شاهد بی نقاب میبینیم
بر مهش مشک ناب میبینم
عکس رخسار ساقی اندر جام
ماه در آفتاب میبینم
بر سر بحر عشق اکوان را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.