چشم مستش به خواب میبینم
کار تقوی خراب میبینم
دیده را از خیال لعل لبش
ساغر پر شراب میبینم
عکس رویش میان دیده مدام
همچو ماهی در آب میبینم
پیش زاهد اگرچه عشق خطاست
من عاشق صواب میبینم
ساقیا می بیار کز مِیِ تو
همه شب آفتاب میبینم
پیش گلبرگ عارضش ز خیال
غنچه را در نقاب میبینم
ابروی شوخ و چشم سرمستش
فتنه شیخ و شاب میبینم
از خیال رخ و غم زلفش
همه شب ماهتاب میبینم
ای نسیمی نوشته بر رخ دوست
شرح ام الکتاب میبینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و دلربایی معشوق و تاثیر آن بر شاعر اشاره دارد. شاعر در تصاویری خیالانگیز و نمادین، عشق و شادی ناشی از آن را توصیف میکند. او از خوابها و خیالات خود درباره معشوق، همچون لبهای لعل و چهرهای چون ماه، سخن میگوید و میگوید که حتی در برابر زاهدان، عشق را درست و شایسته میبیند. در این بین، اشارههایی به شراب و لذتهای زندگی وجود دارد که همگی نشاندهندهی شادی و شگفتیهای ناشی از عشق است. شاعر به تأثیر عمیق عشق و زیبایی معشوق در روح و جان خود میپردازد و به نوعی از آزادی و شادی ناشی از این احساسات سخن میگوید.
هوش مصنوعی: چشم زیبای او را در خواب میبینم و میبینم که تقوی و پرهیزکاری تحت تأثیر آن زیبایی خراب شده است.
هوش مصنوعی: من با چشم خود، تصویر زیبایی از لبهای او را میبینم که گویی پر از شراب خوشمزه است.
هوش مصنوعی: همیشه چهرهاش را در مقابل چشمانم به وضوح میبینم، مانند ماهی که همیشه در آب شناور است.
هوش مصنوعی: اگرچه زاهد بزرگوار عشق را نادرست میداند، من عشق را چیز درست و صحیحی میبینم.
هوش مصنوعی: ای ساقی، برایم شراب بیاور که به خاطر می تو، من در تمام طول شب نور خورشید را احساس میکنم.
هوش مصنوعی: تصور میکنم که در برابر زیبایی گلبرگ صورت او، غنچه گل در پوشش و پنهانی قرار دارد.
هوش مصنوعی: ابروی خوشفرم و چشمان شاداب او، باعث ایجاد حوادث و جذبهای در دل دیگران میشود.
هوش مصنوعی: تمام شب را به خاطر چهره زیبا و نگرانی که از موهایش دارم، در خیال خود نور ماه را میبینم.
هوش مصنوعی: ای نسیم، تو بر چهره محبوبم نوشتهای که گویا برای من کتابی بزرگ و پرمعناست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این تویی تا به خواب میبینم
یا به شب آفتاب میبینم
در دل خویشتن خیال لبت
نمکی بر کباب میبینم
یک شب از خویشتن مکن دورم
[...]
چشم مستت به خواب میبینم
لعبتی بینقاب میبینم
جام گیتینما گرفته به دست
خوش حبابی بر آب میبینم
نور چشمست و در نظر دارم
[...]
حال خود را خراب میبینم
مرغ دل را کباب میبینم
تا دَمِ آبِ تیغ او خوردم
بحرها را سراب میبینم
مردمیهای چشم او بگذشت
[...]
شاهد بی نقاب میبینیم
بر مهش مشک ناب میبینم
عکس رخسار ساقی اندر جام
ماه در آفتاب میبینم
بر سر بحر عشق اکوان را
[...]
تا به زلف تو تاب میبینم
خویش را در طناب میبینم
دم به دم از هجوم لشکر عشق
ملک دل را خراب میبینم
بس که از تشنگی روانم سوخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.