آن را که قبله اش رخ خورشید انورست
اعراض گر کند، بهمه روی کافرست
عاشق بیار واصل و عاقل بهانه جوی
صوفی برغم واصل و چون حلقه بر درست
واعظ، مگو که: عشق روانیست در طریق
پنداشتی که ملک دو عالم مثمرست
زین بیشتر عداوت با اهل دل مکن
شرعی معین آمد و عشقی مقررست
آن را که عشق نیست درین راه غافلست
سنور راه ماست اگر خود غضنفرست
زاهد بزهد مایل و صوفی باعتقاد
عارف درین میانه چو کبریت احمرست
جان در سماع عشق تو مستست و چاره نیست
شوقی مولد آمد و عشقی قلندرست
باد صبا چو بوی تو آورد در چمن
جانها فدای رایحه روح پرورست
بر جان قاسمی نظری کن ز روی لطف
زان جا که آفتاب ضمیر منورست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاه جهان که خسرو فرخنده اخترست
بر شرق و غرب پادشه عدل گسترست
عزمش فرو برندهٔ ملک مخالف است
رأیش برآورندهٔ دین پیمبرست
سَهمَش به خاورست و نهیبش به باختر
[...]
ای آنکه روزگار بطبعت مسخرست
عزم تو باقضای سمایی برابرست
جاوید باد ، تاکه در ایام ملک تو
از خبث کافری همه عالم مطهرست
کشته ترا صمیم بیابان قرار گاه
[...]
در شعر من بعیب نگیرند اهل فضل
گر جای جای قافیه بعضی مکرّرست
معنی سر سخن بود و قافیه تنش
بر یک تر ازو او دوسر، آن چون دو پیکرست
گر قافیه دو باشد و معنی یکی بدست
[...]
امروز روز نوبت دیدار دلبرست
امروز روز طالع خورشید اکبرست
دی یار قهرباره و خون خواره بود لیک
امروز لطف مطلق و بیچاره پرورست
از حور و ماه و روح و پری هیچ دم مزن
[...]
این بوی روحپرور از آن خوی دلبر است
وین آب زندگانی از آن حوض کوثر است
ای باد بوستان مگرت نافه در میان
وی مرغ آشنا مگرت نامه در پر است
بوی بهشت میگذرد یا نسیم دوست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.