گنجور

 
قاسم انوار

بیا ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فرزانه

نمی دانم چه می گویم، که عقلم گشت دیوانه

عجب حیران و سرمستم، بگیر ای جان و دل، دستم

که از مستی و حیرانی، نمی دانم ره خانه

به کوی عاشقی پستم، جنون افتاده در دستم

ز سودای تو سرمستم، چه جای جام و پیمانه!

اگر در کعبه و دیری، رهین رؤیت غیری

همه ذکر تو افسون شد، همه فکر تو افسانه

بیا و دیده روشن کن، بیا و خانه گلشن کن

تو شمع مجلس جانی و جانها جمله پروانه

درآ در وادی حیرت، برای هیبت و قربت

رها کن شیوه غفلت، چو می‌دانی که می دانه

امید قاسم مسکین به جانانست پیوسته

که آن دلدار موری را سر مویی نرنجانه

 
 
 
کسایی

چرا این مردم دانا و زیرکسار و فرزانه

زیانشان مور را باشد دو درشان هست یک خانه

اگر ابروش چین آرد ، سزد گر روی من بیند

که رخسارم پر از چین است چون رخسار پهنانه

چو پیمانه تن مردم همیشه عمر پیماید

[...]

مولانا

زهی بزم خداوندی زهی می‌های شاهانه

زهی یغما که می‌آرد شه قفجاق ترکانه

دلم آهن همی‌خاید از آن لعلین لبی که او

کنار لطف بگشاید میان حلقه مستانه

هر آن جانی که شد مجنون به عشق حالت بی‌چون

[...]

سعدی

شبی در خرقه رندآسا، گذر کردم به میخانه

ز عشرت می‌پرستان را، منور بود کاشانه

ز خلوتگاه ربانی، وثاقی در سرای دل

که تا قصر دماغ ایمن بود ز آواز بیگانه

چو ساقی در شراب آمد، به نوشانوش در مجلس

[...]

حکیم نزاری

گران‌جانی مکن یارا مشو در خوابِ مستانه

چو بانگِ صبح بشنیدی سبک برخیز مردانه

به مسمار ارادت خویشتن چون حلقه بربندی

اگر روزی دهندت ره درون بارِ می‌خانه

تو گردانی که در تفریق مجموعیم پس دانی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
امیرخسرو دهلوی

به گردت باد سردی هر دم از عشاق دیوانه

پریشانی زلفت را فراهم کی کند شانه؟

بلای جان شدی و من هم اول روز دانستم

که روزی بهر ما فتنه شود آن شکل ترکانه

مرا خود شورشی بوده ست، عشقت یار شد با آن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه