گنجور

 
قاسم انوار

پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه

امروز می آرید، میآرید بهانه

در مدرسه عشق تو ما مست خرابیم

در بحث قدیمیم و حدیث حدثان نه

هر دل که توجه بتو دارد، بهمه حال

جان را برهانید ز وسواس زمانه

گر جرم و خطا عفو کنی، آن کرم تست

از تو کرم آید همه، ای شاه یگانه

ما رو بتو داریم، بهر حال که هستیم

گر مسجد و می خانه و گر دیر مغانه

مقصد همه عشقست وگر نی بجز از عشق

هرچیز که باشد همه افسون و فسانه

صیاد ازل ناوک تقدیر چو انداخت

مقصود دل ماست، که دل بود نشانه

خوش می روی؟ ای دوست خرامان بخرابات

با سرمه زیبایی و کاکل زده شانه

هرکس بهواییست درین کوی و مرادی

قاسم بمی و شاهد و با چنگ و چغانه

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ملک‌الشعرا بهار

افتاد به حمام‌، رهم سوی خزینه

ترکید کدوی سرم از بوی خزینه

من توی خزینه نروم هیچ و ز بیرون

مبهوت‌ شوم‌ چون نگرم‌ سوی‌ خزینه

چون کاسهٔ «‌بزقرمهٔ‌» پرقرمهٔ کم‌آب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه