جعل را چند ازین تحسین و تمکین؟
جعل اماره راهست و بد دین
جعل را گفتم: از سرگین گذر کن
بساتینست در صحن بساتین
جعل گفتا که: چون سرگین ببویم
مرا خوشتر ز تشمیم ریاحین
چنانم بوی سرگین تازه دارد
که شبنم در سحر بر برگ نسرین
جعل خود راست می گوید، چه گویم؟
که خود اصلش ز سرگینست و چامین
جعل در اصل خودضالست اما
ندارد آدمی این رسم و آیین
جعل گر آدمی بودی نبودی
ز طبع خویشتن در سجن سجین
جعل در اصل ذاتش کور بهتر
که کوری بهتر است از چشم کژبین
ریز، ای ساقی جان، بهر قاسم
شراب ارغوان در جام زرین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره "جعل" و ویژگیهای آن است. شاعر به این نکته اشاره میکند که جعل به نوعی فریب و دروغ است که در ظاهر ممکن است جذاب به نظر برسد، اما در واقعیت نادرست است. او به توصیف بوی بد سرگین و مقایسه آن با عطر گلها میپردازد و میگوید که جعل در ذات خود ضال و گمراه است. او همچنین تأکید میکند که جعل از طبیعت واقعی انسان دور است و بهتر است که انسان در واقعیت خود باشد تا دروغین. در انتها، شاعر به ساقی میگوید که شراب ارغوانی را به قاسم بدهد و به نوعی به لذتهای دنیوی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: چند به تحسین و تملق از دروغ و فریب بپردازیم؟ چون جعل و دروغ علامت و نشانهای از بدی و فساد دین است.
هوش مصنوعی: من به جعل گفتم: از لجن عبور کن، در باغها زندگی و زیبایی در انتظار توست.
هوش مصنوعی: جعل گفت: برای من بوی سرگین از عطر گلها خوشتر است.
هوش مصنوعی: من بوی تازهی سرگین را دارم، مانند شبنمی که در سحرگاه بر روی برگ گل نسرین نشسته است.
هوش مصنوعی: من چه بگویم وقتی که حقیقت خودش را بیان میکند؟ در حالی که منبع آن از همان مادهای است که از زباله و خاک بهوجود آمده است.
هوش مصنوعی: جعل به معنای ساختگی و غیرواقعی بودن در ذات خود نادرست و گمراهکننده است، اما انسان به طور طبیعی این رفتار و شیوه را در پیش میگیرد.
هوش مصنوعی: اگر انسان سازندهای بودی، هرگز در دامان طبیعت خود گرفتار نمیشدی.
هوش مصنوعی: بهتر است که انسان کور باشد تا اینکه دیدش نادرست و کج باشد. در واقع، نادانی و عدم بینایی بهتر از این است که انسان با نگاهی نادرست به جهان اطرافش ببیند.
هوش مصنوعی: ای ساقی عزیز، برای قاسم شراب ارغوانی را در جام طلایی بریز.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اسب را باز کشیدی در زین
راه را کردی بر خانه گزین
راه بیداری آوردی پیش
دل من کردی گمراه و حزین
بدل و شق بپوشیدی درع
[...]
نور رویش به چشم او می بین
گل وصلش به دست او می بین
از سر جان روان چو ما برخیز
جاودان پیش عاشقان بنشین
ما حبابیم و عین ما آب است
[...]
الا! ای نفس، خودکامی و خودبین
از آن گشتی اسیر سجن سجین
چه چین در ابرو آوردی که گشتی
اسیر لعبتان چین و ما چین
جهان اندر جهان آواره گشتم
[...]
طرفه نونیست نگون چرخ برین
نقطه حلقه آن گوی زمین
مرده دلانند بروی زمین
بهر چه با مرده شوم همنشین
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.