گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

نور رویش به چشم او می بین

گل وصلش به دست او می بین

از سر جان روان چو ما برخیز

جاودان پیش عاشقان بنشین

ما حبابیم و عین ما آب است

نظری هم به عین ما بگزین

دل ما انقیاد محبوب است

به از این دین ما که دارد دین

چین زلفش صبا دهد بر باد

این خطابین که می رود بر چین

عشقش مستست و عقل مخمور است

کی کند عشق عقل را تمکین

ذوق سید حباب می بخشد

تا ابد گو ذوق به او آمین

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سنایی

اسب را باز کشیدی در زین

راه را کردی بر خانه گزین

راه بیداری آوردی پیش

دل من کردی گمراه و حزین

بدل و شق بپوشیدی درع

[...]

قاسم انوار

الا! ای نفس، خودکامی و خودبین

از آن گشتی اسیر سجن سجین

چه چین در ابرو آوردی که گشتی

اسیر لعبتان چین و ما چین

جهان اندر جهان آواره گشتم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قاسم انوار
شیخ بهایی

مرده دلانند بروی زمین

بهر چه با مرده شوم همنشین

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه