بر سر راهم بدید و گفت: «هی سن کیم سن؟»
گفتم: ای جان و جهان، هم بوالعلا، هم بوالحسن
بوالعلا یعنی رفیع القدر عالی منزلت
خود چه باشد بوالحسن؟ یعنی حسن اندر حسن
هم حسن، هم بوالحسن حیران آن روی نکوست
هرچه بینی دوست را بین، در خفا و در علن
گر نمیدانی که سر عاشقی چهبود؟ بدان:
مرکب جان را میان کفر و ایمان تاختن
غرقه دریای شوقم آبم از سر در گذشت
چاره دل را نمیدانم، زهی بیچاره من!
ساقیا، یک جام می بر جان سر مستم فشان
یا از آن خم مصفا، یا از آن دردی دن
تیغ را برداشت تا بر جان زند، گفتم که: جان
از اجل دورست، آن بر جان مزن، بر جامه زن
جان و دل را در گرو کن، تا شوی مقبول عشق
واستان از ساقی جان بادههای ذوالمنن
قاسمی، چون شیوهٔ مردان حق راه فناست
فانی مطلق چو گشتی، از فنا هم دم مزن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، شاعر به بیان احساسات عاشقانه و جستجوی حقیقت عشق میپردازد. او با استفاده از عبارات زیبا و نمادین، به دو شخصیت بوالعلا و بوالحسن اشاره میکند که نمایانگر مقامهای عالی و زیبا هستند. شاعر بیان میکند که در عشق باید میان کفر و ایمان حرکت کرد و در دریای شوق غرق شده است. او از ساقی میخواهد که یک جام می به او بدهد تا به آرامشی در دل دست یابد. شاعر در نهایت، به فنا و زوال اشاره میکند و بیان میکند که انسان در مسیر عشق باید از خود بگذرد تا به حقیقت و مقبولیت عشق دست یابد.
بر سر راه مرا دید و گفت: «تو کیستی؟» گفتم: «ای جان و جهان، هم دارای بزرگی و دارای نیکویی.»
هوش مصنوعی: بوالعلا به معنای شخصی با مقام و منزلت بلند است. پس در اینجا سوال میشود که بوالحسن، به چه معناست؟ یعنی که حسن در وجود خود، حسنهای بیشتری دارد.
هوش مصنوعی: این شعر اشاره به زیبایی و شکوه خاصی دارد که در چهره محبوب دیده میشود. گویا هر دو جنبه ظاهری و باطنی یار را نمایان میکند و این زیبایی فراتر از آن است که فقط در دیدار عمومی یا پنهانی قابل مشاهده باشد. در واقع، هر جا که محبوب را ببینی، چهرهاش میتواند تو را شگفتزده کند.
هوش مصنوعی: اگر نمیدانی عاشقی چیست، بدان که عاشق بودن یعنی سوار بر مرکب جان، بین کفر و ایمان حرکت کردن و در این مسیر انتخاب کردن.
هوش مصنوعی: من به شدت در عشق غرق شدهام و تمام وجودم تحت تأثیر آن قرار گرفته است. نمیدانم چگونه باید با دل نگرانم کنار بیام، و واقعاً احساس ناتوانی میکنم!
هوش مصنوعی: ای ساقی! یک جام شراب به من بده تا روح سرمستم را شاد کنی، یا از آن ظرف خوشنما بریز، یا از آن نوشیدنی دلنشین که خیلی دردها را از بین میبرد.
هوش مصنوعی: تیغ را برداشت تا به کسی آسیب بزند، من گفتم که جان شخص از مرگ دور است، پس به جان او آسیب نرسان، به لباس او حمله کن.
هوش مصنوعی: خودت را فدای عشق کن تا مورد پسند قرار بگیری و از ساقی جان، نوشیدنیهای دلانگیز بگیری.
هوش مصنوعی: قاسمی، همواره توجه داشته باش که روش افرادی که در جستجوی حقیقت هستند، مسیر گذر از خود و دنیای مادی است. وقتی کاملاً به این حالت رسیدی و از خودت رها شدی، دیگر دربارهی زوال و فنا صحبت نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاه گیتی خسرو لشکرکش لشکرشکن
سایهٔ یزدان شه کشور ده کشورسِتان
ای دننده همچو دن کرده رخان از خون دن
خون دن خونت بخواهد ریخت گرد دن مدن
همچو نخچیران دنیدی، سوی دانش دن کنون
نیک دان باید همیت اکنون شدن ای نیک دن
راه زد بر تو جهان و برد فر و زیب تو
[...]
سوسن و سنبل نمود از زلف و عارض یار من
سنبلی بس با بلا و سوسنی بس با فتن
سوسن از سیم پلید و سنبل از مشک سیاه
در پلیدی صد ملاحت ، در سیاهی صدشکن
نوروزیب از روی و قد او همی خواهند دام
[...]
ای نهاده بر میان فرق جان خویشتن
جسم ما زنده به جان و جان تو زنده به تن
هر زمان روح تو لختی از بدن کمتر کند
گویی اندر روح تو مضمر همیگردد بدن
گر نیی کوکب، چرا پیدا نگردی جز به شب
[...]
ای سهی سرو روان از تو بهشت آئین چمن
روی تو ماهست و گرد ماه از انجم انجمن
مشک داری بر شقایق ورد داری بر عقیق
سرو داری بر گل و شمشاد داری بر سمن
از نسیم زلف تو همچون شمن گردد صنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.