منت از دل بصد جان دوست دارم
منت از جان بصد دل بردبارم
مرا در هر دو عالم جز تو کس نیست
تویی در هر دو عالم یار غارم
چو من از منزل اول گذشتم
دوم منزل میان وصل یارم
از آن جامی که روز وصل خوردم
چو روز هجر شد اندر خمارم
نقاب از آفتاب رو برانداز
که پیش آفتابت ذره وارم
وصالت آرزو وین حد من نیست
ز گستاخی دل بس شرمسارم
بنار آتش هجران مدارم
که من بنیاد عشقت را مدارم
فدایت جان و دلها، روی بنما
که در میزان هجران بی قرارم
به وصلم تربیت فرما، که دایم
میان درد هجران سوگوارم
بیک ضربت مرا از خویش بستد
من از تیغ تو چون منت ندارم؟
نیاز قاسمی از حد گذشتست
ز حد بگذشت چشم انتظارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کُنون، گر تو نباشی جفت و یارم،
نیارایی به شادی روزگارم.
مو که چون اشتران قانع به خارم
جهازم چوب و خرواری ببارم
بدین مزد قلیل و رنج بسیار
هنوز از روی مالک شرمسارم
به سختی صبر ده، تا پای دارم
در آسانی مکن فرموش کارم
زنش گفتا که من بیمار و زارم
عرابی گفت من تیمار دارم
چه خوش بودی، دریغا، روزگارم؟
اگر با من خوشستی غمگسارم
به آب دیده دست از خود بشویم
کنون کز دست بیرون شد نگارم
نگارا، بر تو نگزینم کسی را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.