گنجور

 
قاسم انوار

نهال دولتم را گل بر آمد

قیامت شد،که گل بر منبر آمد

مواعظ گفت،اما نکته این بود

که :عشق از هر دو عالم بر تر آمد

کسی کز عشق عزت یافت شاهست

سرش بالای چرخ چنبر آمد

جمال عشق را هر کس که بشناخت

بجوهر از دو عالم بر سر آمد

نیاز جان سر مستان بعشقست

که جان عود و محبت مجمر آمد

گذشت ایام هجران،جای شکرست

که دوران وصال ساغر آمد

صفات حسن تو می گفت قاسم

فغان از بلبل بی دل بر آمد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
همام تبریزی

نباتت بر لب شکّر برآمد

زمرد گرد یاقوتت درآمد

ز گلبرگ تو سنبل سر برآورد

زهی سنبل که از گل بر سر آمد

رخت منشور خوبی داشت بی خط

[...]

حکیم نزاری

چو ماه از گنبد خضرا برآمد

به عذرا از درم عذرا برآمد

عرق بر خرمن ماهش نشسته

چو شبنم برکنار کوثر آمد

فرو هشته دو گیسوی مسلسل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه