باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد
عکس جمال ساقی در جام ما درآمد
دیدیم آنچه دیدیم در ضمن جام باده
از دولت وصالش هجران ما سر آمد
عقل اجتهاد جوید،نقل استنادجوید
این عشق لاابالی از هر برتر آمد
محبوب جان ودلها،نزدیک ماست،اما
هستی ما درین ره سد سکندر آمد
دانی که بشر حافی از چیست پاک و صافی؟
اول قدم درین ره فرد و قلندر آمد
می دان که روز آخرازدوست کیست شاکر؟
آن جان که روزاول از ما و من برآمد
بر در نشسته بودم،در انتظار رویش
فیض جمال جانان از بام و در درآمد
با نفس گفت: لالا،باروح گفت: بالا
این مؤمن موحد،آن کفر و کافر آمد
سر باختم بسودا، بهر رفیق اعلی
این بود قاسمی را سودی که بر سر آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ظهور و تأثیرات مثبت عشق و وصال صحبت میکند. او به زیبایی ساقی و تجربههای خود در نوشیدن باده اشاره میکند و از پایان هجران و آغاز وصال میگوید. همچنین به جستجوی عقل و عشق میپردازد و تأکید میکند که عشق واقعی از همه چیز بالاتر است. شاعر به جایگاه محبوب نزدیک است، اما مانعهایی در این مسیر وجود دارد. او به علل پاکی انسان اشاره میکند و در نهایت، به انتظار و شوق دیدار محبوب میپردازد و از احساسات عمیق و سعادت در این راه سخن میگوید. در آخر، به برکتهایی که در این راه نصیب میشود، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: خورشید خوشبختی دوباره از بالای خانهمان طلوع کرد و تصویر زیبایی ساقی در جام ما منعکس شد.
هوش مصنوعی: چیزهایی را که دیدیم، در حالی که نوشیدنی در دست داشتیم، خوشبختی در وصال او موجب شد که دوری و جدایی ما به پایان برسد.
هوش مصنوعی: عقل به دنبال استدلال و برداشتهای منطقی است و به شواهد ساحتی از گذشته استناد میکند، اما عشق بدون قید و شرط و آزاد از هر مرز و محدودیت، از هر دو مقام بالاتر است.
هوش مصنوعی: عشق و محبوبیت در نزدیکی ما قرار دارد، اما وجود ما مثل مانعی بزرگ در این مسیر ظاهر شده است.
هوش مصنوعی: میدانی که انسان آزاد از هر قید و بند، چه ویژگیهایی دارد؟ او در نخستین قدم در این مسیر، به سوی فردیت و روحیه آزادگی گام برمیدارد.
هوش مصنوعی: بدان که روز قیامت، چه کسی از دوست شکرگزاری میکند؟ آن جان که در روز اول، از خودخواهی و منیت دست برداشته بود.
هوش مصنوعی: در کنار در نشسته بودم و منتظر بودم که زیبایی محبوبم از در و بام به من نشان داده شود.
هوش مصنوعی: با نفسش گفت که آرام بگیرد و بخوابد، و با روحش گفت که بالاتر از اینها برود. این فرد مؤمن و با ایمان، در برابر کفر و کافران ایستاده است.
هوش مصنوعی: سرم را به خاطر دوستی با رفیق برتر از دست دادم، این وضعیت برای قاسمی نیز پیش آمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز آفتاب دولت بر آسمان برآمد
باز آرزوی جانها از راه جان درآمد
باز از رضای رضوان درهای خلد وا شد
هر روح تا به گردن در حوض کوثر آمد
باز آن شهی درآمد کو قبله شهانست
[...]
غوغای عشق دوشم، ناگاه بر سر آمد
هم دل به غم فرو شد، هم جان به هم برآمد
بر روی اهل عالم، بودیم بسته محکم
درهای دل ندانم، عشق از کجا درآمد؟
از زلف او کشیده راهیست در دل من
[...]
آن آفتاب دولت بر چرخ ما برآمد
وان زهره سعادت در چنگ ما درآمد
آیینه کرد ما را، در ما شد آشکارا
آن گوهری کز اشیا چون چرخ بر سر آمد
عید است و عید قربان، رو در حرم کن ای جان
[...]
امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد
شادیست جان و دل را کان شاه کشور آمد
باز آمد آن قیامت،آن فتنه و علامت
چون ساقیان مهرو،با جام و ساغر آمد
دامی نهاد و دانه،آن دلبر یگانه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.