قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۱

نهال دولتم را گل بر آمد

قیامت شد،که گل بر منبر آمد

مواعظ گفت،اما نکته این بود

که :عشق از هر دو عالم بر تر آمد

کسی کز عشق عزت یافت شاهست

سرش بالای چرخ چنبر آمد

جمال عشق را هر کس که بشناخت

بجوهر از دو عالم بر سر آمد

نیاز جان سر مستان بعشقست

که جان عود و محبت مجمر آمد

گذشت ایام هجران،جای شکرست

که دوران وصال ساغر آمد

صفات حسن تو می گفت قاسم

فغان از بلبل بی دل بر آمد