گنجور

 
قاسم انوار

چشم بیدار مرا نوبت دیدار آمد

دوست از خلوت جان جانب بازار آمد

قصه در پرده نگوئیم،که آن شاه وجود

خویشتن را ز پس پرده خریدار آمد

علم نصرت منصور ز کیوان بگذشت

که چنین مست ومعربد بسردار آمد

منکران در صف انکار تبرز کردند

سنگ ازین واقعه در موطن اقرار آمد

مل ترا دید بسی شورش و مستی ها کرد

گل ترا دید ز سودای توگل زار آمد

دل و جان دو جهان زنده جاویدان شد

حسن آندوست چو در جلوه بتکرار آمد

قاسم،ازمردم محجوب شدی زنهاری

هر که زنهار ترا دید بزنهار آمد

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
امیرخسرو دهلوی

وه که باز این دل دیوانه گرفتار آمد

باز بر جان حشری از غم و تیمار آمد

ماه من بهر خدا پیش برو از سر بام

کافتاب من بیچاره به دیوار آمد

عقلم، ار گوی صفا پیش لب جانان باخت

[...]

جهان ملک خاتون

شادمان گشت دلم کز درم آن یار آمد

شاخ امّید دل غمزده در بار آمد

دلبر از راه جفا گشت و وفا کرد ای دل

مگر آن آه سحرگاه تو در کار آمد

راستی سرو ز رشک قدش از پای افتاد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
قاسم انوار

شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد

سرنگهدار،که آن مونس دلدار آمد

یار از خلوت جان جانب بازار رسید

گل بقنطار شد و مشک بخروار آمد

هر که او وصل ترایافت بجان خواهان شد

[...]

آشفتهٔ شیرازی

یادم از آن لب شیرین شکر بار آمد

طوطی ناطقه ام باز بگفتار آمد

حیرتی داشتم از بستن زنار مغان

یادم از حلقه آنزلف چو زنار آمد

پرتو عشق بدان حمله به تغیر لباس

[...]

ادیب الممالک

پرده یکسو شد و معشوقه پدیدار آمد

دل در ایوان نظر از پی دیدار آمد

از رخ پردگیان حرم حسن و عفاف

پرده افتاد و رخ دوست پدیدار آمد

سرو بی کفش و کله مست خرامید به باغ

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه