گر دلم عید ترا لایق قربان باشد
اثر بخت نکو،غایت قرب آن باشد
می که از دست تو نوشم همه نوشانوشست
کمترین جرعه من قلزم و عمان باشد
گفت:مستی که خرابست بمهمان آرید
گفتم:ای جان و جهان،دولت مستان باشد
نفسی محنت مستان چو ببیند،ناچار
زود بگریزد،اگر رستم دستان باشد
گرببینی سبعی را که عظیمست و دلیر
رو به ماست،گراز بیشه شیران باشد
نشناسد دل من گنج وصال تو کجاست؟
هر کجا هست،ولی طالب و جویان باشد
هر گدایی،که دمی جرعه ای از جام تو خورد
بر سلاطین جهان خسرو و خاقان باشد
چاکر تست اگر عمر و گر عثمانست
بنده تست،اگربوذر و سلمان باشد
قاسمی لطف ترا دید: دل ازدست بداد
بعد ازین مسکن او کوی کریمان باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و شوق است؛ شاعری از دلباختگی خود صحبت میکند و عشق به معشوق را با عید مقایسه میکند. او میگوید اگر دلش قربانی معشوق باشد، بختش نیز به او نزدیک خواهد بود. از آنجا که معشوق و شراب اوست، شاعر میگوید که حتی کمترین جرعه از شراب او، دریایی بزرگ است. او همچنین اشاره میکند که در دنیای معشوق، همه چیز شکوه و عظمت دارد و کسانی که حتی لحظهای از جام او بخورند، بر سایرین برتری دارند. شاعری که خود را بنده و چاکر معشوق میداند، به عشق و محبت غیرقابل کناری اشاره میکند و در نهایت به دلتنگی برای وصال معشوق میپردازد.
هوش مصنوعی: اگر دلم تو را سزاوار قربانی کردن ببیند، نشانه خوب بختی است و نهایت نزدیک شدن به هدف آن خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر من از می تو بنوشم، همگی خوشیها و لذتها در آن نهفته است و حتی کوچکترین پیمانهای که مینوشم، به قدری بزرگ و ارزشمند است که قابل مقایسه با دریا و عمان میشود.
هوش مصنوعی: کسی گفت که کسی که در حال مستی و خراب است را به مهمانی دعوت کنید. من پاسخ دادم: ای عزیزم، زندگی و خوشبختی در دست مستان است.
هوش مصنوعی: زمانی که روح رنجدیدهی مستی را ببیند، بیدرنگ و به سرعت فرار میکند، حتی اگر قهرمان بزرگ و قدرتمندی مانند رستم باشد.
هوش مصنوعی: اگر ببینی که یک حیوان درنده و بزرگ با جرأت در مقابل ما ایستاده است، باید بدانیم که او بلندپایهترین و قویترین موجود در میان شیران جنگل است.
هوش مصنوعی: دل من نمیداند که گنج عشق تو کجاست، اما هر جا که باشد، باید کسی باشد که به دنبالش باشد و آن را بخواهد.
هوش مصنوعی: هر کسی که حتی برای لحظهای از جام تو نوشید، در واقع برتر از پادشاهان و حکمرانان دنیا خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر عمر و عثمان هم باشم، من همواره خدمتگزار تو هستم؛ حتی اگر مانند ابوذر و سلمان باشم.
هوش مصنوعی: قاسمی از لطف تو شگفتزده شد و دلش را سوزانید. حالا دیگر جایی نمیتواند پیدا کند جز کوی بزرگواران.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تادلم درخم آن زلف پریشان باشد
چه عجب کارمن اربی سروسامان باشد
قدرآن زلف پریشان تومن دانم وبس
کین کسی داندکونیز ریشان باشد
لعل توچون سردندان کندازخنده سپید
[...]
ز اول روز که مخموری مستان باشد
شیخ را ساغر جان در کف دستان باشد
پیش او ذره صفت هر سحری رقص کنیم
این چنین عادت خورشیدپرستان باشد
تا ابد این رخ خورشید سحر در سحرست
[...]
هر نسیمی که ز خاک در جانان باشد
چون دم روح قدس مایه ده جان باشد
تا بمیدان لطافت ذقنش گوی زند
قامت اهل دل از عشق چو چوگان باشد
جان بدو دادم و دل از سر تحسین میگفت
[...]
تا به کی در دل من درد تو پنهان باشد
تا کیم آتش سودای تو در جان باشد
درد ما به نکند هیچ مداوای طبیب
زآنکه او را لب جان بخش تو درمان باشد
مشکل اینست که بی روی تو نتوانم زیست
[...]
تا دل آشفته آن زلف پریشان باشد
دل شوریده من واله و حیران باشد
روی جان را بتوان دیدن و خرم گشتن
گر دلت آینه نیر عرفان باشد
سر توحید توان گفت به هشیاران؟ نی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.