مرا سودای او دیوانه دارد
خراب ومست آن جانانه دارد
نمی دانم چه شانست این که دایم
سواد زلف او در شانه دارد؟
چنان مستان چشم خویشتن شد
که او از خود بکس پروا ندارد
فدای چشم مست پر خمارم
که در هر گوشه صد می خانه دارد
سلامی می کنم بر حضرت دوست
جواب من همه پیمانه دارد
گدای معنوی نزد من آنست
که ذوق صحبت سلطان ندارد
همی گویند:قاسم بت پرستست
بتی دارد، بلی، در خانه دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو خوی بد ترا روزی بد آرد
پشیمانی خوری سودی ندارد
دلم پروای آن پروانه دارد
که شمعش جز به خود پروا ندارد
اگر در حیّز عالم کسی هست
که همّت بر کرم مقصور دارد
نباشدجز شهاب الدّین که طبعش
همه خطّ هنر موفور دارد
زجام لطف او یک جرعه آنست
[...]
تو گوئی عادت پروانه دارد
به جان خویشتن پروا ندارد
مهین بانو که عمری می گدارد
به او دارد هر آن فخری که دارد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.