ای آسیا، ای آسیا، سرگشتهای چون ما چرا؟
از ما مپوشان راز خود، با ما بیان کن ماجرا
در چرخ خود مستانهای در دور خود فرزانهای
از ما چهها داری خبر؟ کز ما برقصی دایما
از کان جدا ماندی، زان در نفیری، ای رجا
با ما بگو، ای بوالوفا، از قصههای ما مضا
داری سلوکی بس عجب در حالت وجد و طرب
در یک نفس طی میکنی از مبتدا تا منتها
از آب دارد جان ما در قصهها چون آسیا
ای عقل دوراندیش ما، آخر کجا رفتی؟ بیا
گم شو ولیکن گم مکن اسرار در عشق لَدُن
هم تو نوی هم تو کهن هم کوه و هم بانگ و صدا
هم جان تویی، هم تو جهان، هم جوی و هم آب روان
هم آسیابانی بدان هم گندمی، هم آسیا
ای عشق، بس جان دوستی، هم دشمنی هم دوستی
در مغزی و در پوستی، فیالجمله با شاه و گدا
ای محرم اسرار تو، ای جعفر طیار تو
ای قاسم انوار تو، ای مس جان را کیمیا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی چون عشق، زندگی و رازهای نهفته در آن میپردازد. شاعر از آسیا به عنوان نمادی از سرگشتگی و جستجوی معنا یاد میکند و از او میخواهد که رازهایش را با ما در میان بگذارد. او به چرخش بیپایان زندگی و کشف تجارب مختلف اشاره میکند و به عقل دوراندیش فراخوان میدهد که به ما بپیوندد و اسرار عشق را درک کند. همچنین، عشق را به عنوان نیرویی توصیف میکند که هم دوستی و هم دشمنی را در خود جای داده و بر همه انسانها تاثیرگذار است. شاعر از نمادهایی مانند جعفر طیار و قاسم انوار برای بیان عمیقتر مفاهیم استفاده میکند.
هوش مصنوعی: ای آسیا، تو هم مانند ما گمگشتهای، پس چرا راز خود را از ما پنهان میکنی؟ با ما در میان بگذار و داستانت را بیان کن.
هوش مصنوعی: تو با شور و حال خود در گردش و چرخ زندگی به پیش میروی و در عین حال با دانایی و فهم خود دوری از ما را تجربه میکنی. از ما چه میدانی و از احوال ما باخبر هستی که همیشه در حال رقص و شادی هستی؟
هوش مصنوعی: از منبع خود جدا ماندهای و در دل نگرانی. ای امید، با ما صحبت کن، ای وفادار، از داستانهای ما بگو و ما را از آن مطلع کن.
هوش مصنوعی: تو در حالتی شگفتانگیز از شوق و سرور هستی و در یک لحظه سفر خود را از آغاز تا پایان طی میکنی.
هوش مصنوعی: جان ما از آب سرچشمه میگیرد و مانند آسیاب در داستانها میچرخد. ای عقل فرزانه، کجا رفتی؟ لطفاً برگرد.
هوش مصنوعی: گم شو اما اسرار عشق را فراموش نکن. تو هم نو هستی و هم قدیمی، هم کوه هستی و هم صدایی که به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: تو هم روح منی، هم زندگی، هم جریان هستی و هم آب جاری. همچنین تو مسئول آسیاب هستی و هم خودت جوانهای هستی که در آرد تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: ای عشق، تو چقدر پیچیدهای! تو هم دوستی و هم دشمنی را در خود داری. در درون و بیرون انسانها وجود داری و در واقع با همگان، چه فقیر و چه غنی، ارتباط برقرار میکنی.
هوش مصنوعی: ای که رازهای پنهان در وجود توست، تو مانند جعفر طیار (شخصیتی که در تاریخ اسلام معروف است) هستی. تو مانند قاسم، نورانی و روشنایی بخش و مانند مس، که در دست تو به طلا تبدیل میشود، با ارزش و با اهمیت هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کوس تو اندر خوردنی، هر روزگار اندر منه
باد برگست و قفا سفت و سیل و عصا؟
ای گنبد زنگارگون ای پرجنون پرفنون
هم تو شریف و هم تو دون هم گمره و هم رهنمون
دریای سبز سرنگون پر گوهر بی منتها
انوار و ظلمت را مکان بر جای و دائم تازنان
ای مادر نامهربان هم سالخورده هم جوان
[...]
طال اللّیالی بَعدَکُم و اَبیَضَّ عَینی مِن بُکا
یا حَبّذا اَیّا مَنا فی وَصلکم یا حَبّذا
آه از غم آن خوش پسر کز هجر او عمرم به سر
رفت و نیامد زو خبر جز حسرت و رنج و عَنا
اندر فراق دلبرم حیران شد این دل در برَم
[...]
زلف و رخت چون روز و شب زان زلفکان بلعجب
افگنده در شور و شغب جان و دل عشاق را
ای رستخیز ناگهان وی رحمت بیمنتها
ای آتشی افروخته، در بیشه اندیشهها
امروز خندان آمدی، مفتاح زندان آمدی
بر مستمندان آمدی، چون بخشش و فضل خدا
خورشید را حاجب تویی ، اومید را واجب تویی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.