برون ز راه خدا راهرو نه در راهست
برین حدیث که گفتم خدای آگاهست
مگو: ز عشق فلان خوار و زار میگردد
مرا ز عشق جمالست و عزت و جاهست
پگه سلام فرستیم و صبح، بر یاری
که مونس دل درویش، گاه و بیگاهست
اگر هزار بلا بر دلم رسد در راه
چه غم؟ چه کم؟ که مرا یاد دوست همراهست
اگرچه زاهد خودبین هزار سجده کند
مباش غره، که در حال سجده روباهست
ز نور لمعه توحید در دل منکر
اگرچه نیست بظاهر، ولیک ضمنا هست
تجلیات تو بر قاسمی چو دایم شد
مدام شیوه جان ذکر دائم اللهست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات بیانگر اهمیت عشق و ایمان واقعی به خداوند است. شاعر میگوید که تنها راه درست، پیروی از خداوند است و او به همه چیز آگاه است. عشق حقیقی او را به سمت جمال و عزت میکشاند و نه به زاری و ذلت. حتی در سختیها و بلاها، یاد دوست باعث آرامش و دلگرمی اوست. او به زاهدان خودبین هشدار میدهد که نباید فریب ظواهر را بخورند. در نهایت، نور ایمان و تجلیات الهی در دل انسانهای صادق، همواره وجود دارد و ذکر خداوندی باید برای آنان جاری باشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی از مسیر خداوند خارج شود، در واقع در مسیر حرکت نمیکند. آنچه که من بیان کردم، خداوند به همه چیز واقف است.
هوش مصنوعی: نگو که عشق من را خوار و زار کرده است، زیرا عشق من به زیبایی و مقام و عظمت اوست.
هوش مصنوعی: اگر در صبح سلامی به یاری بفرستیم که همواره مونس دل درویش است، قطعاً آن یار در هر زمانی کنار ماست.
هوش مصنوعی: اگر هزار مشکل و سختی بر دلم بیفتد، در مسیر زندگی چه اهمیتی دارد؟ چقدر غمگین میشوم؟ زیرا همیشه یاد دوست در کنارم است.
هوش مصنوعی: هرچند که زاهد خودبین هزاران سجده و عبادت کند، فریب نخور. زیرا او در حال سجده همچون روباه است.
هوش مصنوعی: در دل کسی که به وجود خداوند اعتقادی ندارد، نور و روشنایی ایمان به توحید وجود دارد، هرچند که به ظاهر این نور قابل مشاهده نیست، اما به طور غیرمستقیم وجود دارد.
هوش مصنوعی: وجود تو همواره در دل قاسمی نمایان میشود و این مظاهر همیشگی هستند. در حقیقت، ذکر دائمی خداوند جان او را پر کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیا که باغ نکوتر ز روی دلخواهست
بهار خیمه برون زن چه جای خرگاهست
کنون که در چمن آگاه گشت لاله ز خواب
غرامتست بر آنکو ز عالم آگاهست
به فصل این گل کوتاه عمر عشرت کن
[...]
بریز سایۀ زلف تو عقل گمراهست
غلام روی تو چون آفتاب پنجاهست
مرا ز حسن تو تا دیده داد آگاهی
ز خویشتن نیم آگه خدای آگاهست
کمند زلف تو زان میکشد مرا در خود
[...]
مگو ز سختی این ره، چو دوست همراهست
مجوی حیله درین ره، که یار آگاهست
اگر تو جان و دلت را بیاد حق داری
همیشه جان و دلت در پناه اللهست
بگویمت سخنی، خوش بگوش جان بشنو:
[...]
گرم ز زلف سیاه تو دست کوتاهست
کمند یاد تو پیوند جان آگاهست
هزار بادیه گر بیش آیدم همراه
چه غم ز سختی و سستی که دوست همراهست
چو کعبه مقصد کس شد غم مغیلان چیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.