آن یار جفا پیشه، که پشتست و پناهست
هم پشت و پناه آمد و هم عزت و جاهست
جانها همه مستند، بدان شیوه که هستند
زان شاه دل افروز، که سلطان سپاهست
زان خواجه چه حاصل؟ که ز خود در نگذشتست
گر مفخر شهرست وگر مرشد راهست
با واعظ افسرده بگویید که: غم نیست
گر چشم سفیدست ولی روی سیاهست
گفتی که: اگر قصه این راه نگوییم
زنهار مکن پیشه، که این پیشه تباهست
هرجا که کند زلف تو غارت دل و جانها
آن جای یقینست که دامی ز بلا هست
قاسم، نظر از دوست مگردان، که دریغست
جان تو، که در عین حجابست و گناهست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر دربارهی یاری صحبت میکند که علیرغم داشتن قدرت و مقام، ظالم و بیوفا است. او بر این باور است که زندگی به روش خاصی ادامه دارد و اشاره به سلطانی دارد که دلها را شاد میکند ولی در عین حال انسانهایی که خود را بزرگ میدانند، ممکن است از حقیقت دور باشند. شاعر به واعظ افسرده میگوید که با وجود ظاهری خوب، حقیقت درون آنها نادرست است. او همچنین به خطراتی که در عشق و روابط وجود دارد اشاره میکند و از دوست میخواهد که به مراقبت از خود بپردازد و از وسوسهها دوری کند. در نهایت، شاعر به اهمیت وفاداری و هوشیاری در عشق و روابط انسانی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: معنی این بیت این است که آن معشوقی که به او سختی و ناملایمتی میرسد، همانطور که پشت و پناه انسان است، در عین حال باعث عزت و مقام نیز میشود. به عبارت دیگر، محبت به او نه تنها حمایت و آرامش به انسان میدهد، بلکه موجب افتخار و اهمیت نیز میشود.
هوش مصنوعی: همه جانها تحت تأثیر و تسلط آن شاه دلفریبا قرار دارند، به همان شکل که هستند، زیرا او فرمانروای دلها و سپاه است.
هوش مصنوعی: چه فایدهای دارد که او خود را بزرگ و مهم بشمارد، در حالی که از خود عبور نکرده است؟ هرچند که ممکن است در شهر به عنوان یک شخصیت محترم یا راهنمایی شناخته شود.
هوش مصنوعی: به واعظ غمگین بگویید که ناراحتی ندارد اگر کسی دارای چشمان سفید است، اما چهرهاش تیره و سیاه باشد.
هوش مصنوعی: تو گفتی که اگر داستان این مسیر را نگویم، به خودم سخت نگیر، که این کار بیفایده است.
هوش مصنوعی: هر جا که زلف تو دل و جان مردم را به خطر بیندازد، یقینا همان جا جایی است که دام بلا و سختی در کمین است.
هوش مصنوعی: قاسم، چشم از دوست بر مدار، زیرا که این موضوع بر تو خسارتبار است، چرا که در لایهای از حجاب و گناه قرار داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امشب شب عیدست و مرا روز سیاهست
عزم سف نعش مرا سوی هراهست
امشب ز جگر تا مژهام اشک وداعست
فرداست که این مائدهام توشه راهست
امشب نگهم را نفس بازپسینست
[...]
امشب گل خورشید بدامان نگاهست
آئینه دل روشن از آن چشم سیاهست
زنهار مکرر نشوی در نظر خلق
انگشت نما مانده همین اول ماهست
پامال حوادث نتوانم که نباشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.