تو ساقی جان بخشی و عالم همه جامست
وز باده نوشین تو عالم همه جامست
از جام تو یک جرعه بما ده، که زمین را
گر زانکه نصیبست، هم از کأس کرامست
هرچند که ما عامی عشقیم درین راه
بر جمله ذرات جهان لطف تو عامست
واعظ، که برقصست پس پرده پندار
سودش نکند پند، که در بند عمامست
در دور رخش یک دل هشیار ندیدیم
آنکس که نه مستست درین دور، کدامست؟
در کشتن عشاق بشمشیر چه حاجت؟
یک غمزه از آن نرگس مخمور تمامست
گفتی که: سلامی بفرستیم بقاسم
از ذوق سلامت دل من دار سلامست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در سینه ی من مهر تو ای ماه تمامست
دل را لب جان پرور تو غایت کامست
بی نرگس مست تو مرا کار خرابست
بی زلف چو شام تو مرا روز چو شامست
تنها نه من خسته به دام تو اسیرم
[...]
موسی صفتان را، که درین طور مقامست
از درد تو مستند گروهی ز دوا مست
آن خال سیه جانب آن زلف دلاویز
وصفش نتوان گفت: چه دانه است و چه دامست
هرجا که تو باشی سخن از شاهد و می گوی
[...]
ای آنکه همه سوختنت از پی کامست
تا در دل گرمم نرسی کار تو خامست
درویش چو در مشرب توحید رسیدی
همصحبتی خلق دگر بر تو حرامست
ای مرد خدا از تو باو راه بسی نیست
[...]
ذوقی به کمالست و وصالی به دوامست
امروز به ما منزلت عشق تمامست
بر صوفی بی وجد وبالست عبادت
بر شیشه که خالی ست ز می سجده حرامست
دادیم به معشوقه و می دنیی و دین را
[...]
در کوره غم سوختنم مایه کامست
آتش به از آبست در آن کوزه که خامست
بیمصلحت ساقی این دور نباشد
گر گریه میناست و گر خنده جامست
آسیب جهان بیش رسد گوشه نشین را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.