موسی صفتان را، که درین طور مقامست
از درد تو مستند گروهی ز دوا مست
آن خال سیه جانب آن زلف دلاویز
وصفش نتوان گفت: چه دانه است و چه دامست
هرجا که تو باشی سخن از شاهد و می گوی
چون راه هدایت همه از ذکر دوامست
از چهره زیبا تتق زلف برانداز
چون نور هدایت همه از رفع ظلامست
زاهد ز می ناب همین نام شنیدست
او مست خیالست، نه سرمست مدامست
از مطبخ جان بوی طعامی نشنیدست
زعمش همه اینست که بر خوان کرامست
یک نام شنیدست از آن یار گرامی
زان نام گمان برده که سلطان انامست
یک بوسه، نگوییم، که یک غمزه از آن چشم
انعام کن، ای دوست، که انعام تو عامست
قاسم، سخن از ساقی و می خانه و می گوی
زیرا که ترقی همه از ذکر مدامست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف مقام والای عاشقان و زاهدان میپردازد. او توضیح میدهد که برخی از زاهدان تنها به نام و ظواهر میپردازند و از حقیقت عشق و مستی واقعی بیخبرند. زیبایی معشوق و جاذبههای او باعث میشود که انسانها از درد و رنجهای خود مست شوند. شاعر بر این نکته تأکید میکند که راه هدایت و روشنایی از ذکر و یاد معشوق گذر میکند. در نهایت، او از عشق و قربت به معشوق سخن میگوید و میطلبد که او از محبت و انعام خود به دیگران دریغ نکند.
هوش مصنوعی: موسیصفتان، کسانی که مانند موسی هستند و مقام بلندی دارند، از درد تو تحت تأثیر قرار گرفتهاند و گروهی از آنها در جستجوی دارو یا درمان هستند.
هوش مصنوعی: خال سیاه کنار آن موهای جذاب، به قدری زیباست که نمیتوان دربارهاش توضیح داد؛ نه میتوان گفت چه زیبایی دارد و نه میتوان فهمید چه دام و فریبی در خود نهفته است.
هوش مصنوعی: هرجا که تو حضور داری، صحبت از زیبایی و شادابی است، زیرا همه مسیرهای درست و هدایتگر به یاد تو و ذکر نام تو وابسته است.
هوش مصنوعی: از چهره زیبا و زلفی که برانداز میکنی، مانند نوری که راه را روشن میکند، همه چیز از تاریکی دور میشود.
هوش مصنوعی: زاهد از نام شراب ناب باخبر است، اما او در واقع مست خیالهایش است، نه اینکه همیشه در حالت مستی باشد.
هوش مصنوعی: از آشپزخانه جان هیچ بویی از غذا به مشامش نرسیده، و درک او تنها همین است که بر سر سفرهی نعمتها نشسته است.
هوش مصنوعی: یک نام از آن عزیز شنیدهام و به خاطر آن نام، گمان میکنم که او بزرگترین و ارجمندترین فرد است.
هوش مصنوعی: یک بوسه کافی نیست، بلکه یک نگاه جذاب از آن چشمان تو را میخواهم، ای دوست، زیرا لطف تو شامل حال همه است.
هوش مصنوعی: قاسم، در مورد ساقی و شراب و میخانه صحبت کن، زیرا که رشد و پیشرفت همه چیز از یادآوری مداوم این موضوعات ناشی میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در سینه ی من مهر تو ای ماه تمامست
دل را لب جان پرور تو غایت کامست
بی نرگس مست تو مرا کار خرابست
بی زلف چو شام تو مرا روز چو شامست
تنها نه من خسته به دام تو اسیرم
[...]
تو ساقی جان بخشی و عالم همه جامست
وز باده نوشین تو عالم همه جامست
از جام تو یک جرعه بما ده، که زمین را
گر زانکه نصیبست، هم از کأس کرامست
هرچند که ما عامی عشقیم درین راه
[...]
ای آنکه همه سوختنت از پی کامست
تا در دل گرمم نرسی کار تو خامست
درویش چو در مشرب توحید رسیدی
همصحبتی خلق دگر بر تو حرامست
ای مرد خدا از تو باو راه بسی نیست
[...]
ذوقی به کمالست و وصالی به دوامست
امروز به ما منزلت عشق تمامست
بر صوفی بی وجد وبالست عبادت
بر شیشه که خالی ست ز می سجده حرامست
دادیم به معشوقه و می دنیی و دین را
[...]
در کوره غم سوختنم مایه کامست
آتش به از آبست در آن کوزه که خامست
بیمصلحت ساقی این دور نباشد
گر گریه میناست و گر خنده جامست
آسیب جهان بیش رسد گوشه نشین را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.