در معرکه صد زخم رسد گر بتن ما
زان به که بود داغ سپر بر بدن ما
تا سرکهٔ پیشانی دونان نچشیدیم
دندان طمع کند نشد در دهن ما
عمریست که جز شکوهٔ ما کار ندارد
دوزید لب گور به تار کفن ما
بردند پس از مردن ما معنی ما را
صد شکر که مانده است بیاران سخن ما
از بس که ضعیفیم به یاد کمر او
جز مور دگر کس نسزد گور کن ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خون جگر رنگ پذیرد سخن ما
برگی است خزان دیده سهیل از یمن ما
محتاج به شمع مه و خورشید نباشد
چون سینه روشن گهران انجمن ما
از صحبت ما فیض توان برد به دامن
[...]
نبود صفت لعل تو، حد سخن ما
این لقمه فزونست بسی از دهن ما
از خون دلم خورده مگر آب، که دایم
خیزد عوض سبزه غبار از چمن ما
شد وقت گذشت از همه، دندان اجل کو؟
[...]
داغ تو بود لاله صفت زیب تن ما
چون غنچه بود زخم تو جزو بدن ما
دور از گل رخسار تو مانند شکوفه
از پنبهٔ داغ است به تن پیرهن ما
ما بلبل پر سوختهٔ گلشن عشقیم
[...]
از خار جفای بت پیمان شکن ما
یک سینهٔ چاک است چو گل، پیرهن ما
در هجر تو، هر پارهٔ دل محشر داغی ست
یک غنچهٔ نشکفته ندارد چمن ما
گویا لب لعل تو دمیده ست فسونی
[...]
در بزم چمان آمده سرو چمن ما
امشب همه رشک چمن است انجمن ما
ماه است که در بزم برافروخته طلعت،
یا شمع رخ مهوش سیمین بدن ما؟
خوب است که در بزم من آید به تماشا،
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.