از خون جگر رنگ پذیرد سخن ما
برگی است خزان دیده سهیل از یمن ما
محتاج به شمع مه و خورشید نباشد
چون سینه روشن گهران انجمن ما
از صحبت ما فیض توان برد به دامن
زلف شب قدرست دل پرشکن ما
چون ماهی لب بسته سراپای زبانیم
در ظاهر اگر نیست زبان در دهن ما
بی قیمتی ما ز گران مایگی ماست
کاین چرخ فرومایه ندارد ثمن ما
از گوهر ما گرچه خورد چشم جهان آب
از گرد یتیمی است همان پیرهن ما
از بند لباسیم درین بحر سبکبار
پیراهن ما همچو حباب است تن ما
آن خوش سخنانیم درین بزم که باشد
از بال و پر خویش چو طوطی چمن ما
در زندگی از بس که به تلخی گذراندیم
از زهر فنا تلخ نگردد دهن ما
صائب اگر از موی شکافان جهانی
غافل مشو از خامه نازک سخن ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به بیان احساسات عمیق و تجارب زندگی شاعر میپردازد. شاعر با استفاده از تشبیهات و نمادهای مختلف، به این نکته اشاره میکند که سخنانش از دل و خون جگر او نشئت میگیرد و نشاندهندهی عمق وجود اوست. او به زیبایی و روشنی سینه خود اشاره میکند که نیاز به چراغی از مه و خورشید ندارد. همچنین، او از تلخیهای زندگی و دردهایی که کشیده یاد میکند و در عین حال بر ارزش و گرانسنگی وجود خود تأکید میکند. شاعر به شکلی ظریف از تضادها و احساسات متناقض سخن میگوید، و در نهایت، فراوانی بیقیمتی و زیبایی را در کلامش نمایان میسازد.
هوش مصنوعی: سخن ما از دل پرخون و دردناک ما برمیآید و مانند رنگ برگهای پاییزی است. ستاره «سهیل» نشانهای از خوشبختی و نعمت است که از سمت یمن میآید.
هوش مصنوعی: انسانهایی که دلهایشان پر از عشق و محبت باشد، به نور خورشید و ماه نیازی ندارند. روشنایی دلهای آنها خود به تنهایی کافیست.
هوش مصنوعی: از گفتگوی ما میتوان بهرهمند شد، زیرا شب قدر، دل شکسته ما را در آغوش زلف خود گرفته است.
هوش مصنوعی: ما مانند ماهیای هستیم که دهانش بسته است و همهچیز ما در وجودمان نهفته است. اگرچه در ظاهر به نظر میرسد که زبانی نداریم، اما در واقع در دل ما سخنها و احساسی زیاد وجود دارد.
هوش مصنوعی: بیارزشی ما به خاطر باارزشی ماست، زیرا این دنیا و زندگی پست، ارزش ما را نمیداند.
هوش مصنوعی: هرچند که نگاه جهان به ما ارزش و مروت را نمیشناسد، اما در دورانی که بیسرپرست و یتیم هستیم، خود ما همچنان ارزشمندیم و هویتمان را حفظ خواهیم کرد.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که ما از قید و بندهای دنیوی رها شدهایم. ما در این دنیای پر از مشکلات و پیچیدگیها به سبک و轻ی حرکت میکنیم، و بدن ما مانند یک حباب، بیوزن و آزاد است.
هوش مصنوعی: ما در این جمع دوستانه eloquence را با طرز بیان دلنشین خود به نمایش میگذاریم، درست مانند طوطیای که روی درختان باغ در پرواز است.
هوش مصنوعی: ما در زندگی به قدری با تلخیها مواجه شدهایم که دیگر طعم تلخی مرگ برای ما خالی از اثر شده است.
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است در دنیای پر از زیباییها و جذابیتها غرق شوی، اما هیچگاه فراموش نکن که این کلمات نازک و لطیف ما نیز میتوانند احساسی عمیق و معنیدار را منتقل کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نبود صفت لعل تو، حد سخن ما
این لقمه فزونست بسی از دهن ما
از خون دلم خورده مگر آب، که دایم
خیزد عوض سبزه غبار از چمن ما
شد وقت گذشت از همه، دندان اجل کو؟
[...]
داغ تو بود لاله صفت زیب تن ما
چون غنچه بود زخم تو جزو بدن ما
دور از گل رخسار تو مانند شکوفه
از پنبهٔ داغ است به تن پیرهن ما
ما بلبل پر سوختهٔ گلشن عشقیم
[...]
از خار جفای بت پیمان شکن ما
یک سینهٔ چاک است چو گل، پیرهن ما
در هجر تو، هر پارهٔ دل محشر داغی ست
یک غنچهٔ نشکفته ندارد چمن ما
گویا لب لعل تو دمیده ست فسونی
[...]
در بزم چمان آمده سرو چمن ما
امشب همه رشک چمن است انجمن ما
ماه است که در بزم برافروخته طلعت،
یا شمع رخ مهوش سیمین بدن ما؟
خوب است که در بزم من آید به تماشا،
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.