گنجور

 
غنی کشمیری

شد ختم بر حدیث تو آخر بیان ما

باشد نگین نام تو مهر دهان ما

تر همچو آسیا نشد از آب نان ما

از تشنگی است خشک زبان در دهان ما

آگه نشد طبیب ز درد نهان ما

این نبض ما خموش تر است از زبان ما

گوئی که در تنور فلک قحط هیزم است

تا اشتها نسوخت نشد پخته نان ما

از بس که وصف چشم سیاه تو کرده ایم

گردید میل سرمه زبان در دهان ما

از صیدگاه دهر نگشتیم نا امید

زاغ کمان ماست شکار کمان ما

موی سفید ماست همه گرد آسیا

شد قوت آسیای فلک استخوان ما

کس را ز دام صحبت مردم نجات نیست

عنقاست گوشه گیر غنی در زمان ما

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ادیب صابر

جاه تو از نوایب گیتی امان ما

جان تو در امان و فدای تو جان ما

خواجوی کرمانی

آن ماه مهر پیکر نامهربان ما

گفت ای بنطق طوطی شکّرستان ما

وقت سحر شدی به تماشای گل به باغ

شرمت نیامد از رخ چون گلستان ما

در باغ سرو را ز حیا پای در گلست

[...]

قاسم انوار

از حد گذشت قصه درد نهان ما

ترسم که ناله فاش کند راز جان ما

جایی رسید ناله که از آسمان گذشت

با او بهیچ جا نرسید این فغان ما

ما گم شدیم در طلب حی لایموت

[...]

صوفی محمد هروی

از حد گذشت حالت جوع نهان ما

ترسم که ضعف فاش کند راز جان ما

می گفت قلیه با دل بریان برنج را

غافل مشو ز گریه و آه و فغان ما

سرگشته ایم در طلب گرده و عسل

[...]

اهلی شیرازی

ای حیرت صفات تو بند زبان ما

انگشت حیرت است زبان در دهان ما

جان می‌دهد نشان که تو در دل نشسته‌ای

زان دلنشین بود سخن دل نشان ما

ما ذره‌ایم و ذات تو خورشید قدر و شأن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه